۱۳۸۹ بهمن ۸, جمعه

ذوق مرگی

دیگه مادرم برگرده بگه کتابت رو خوندم و گریه ام گرفت یعنی من واقعا درست و حسابی کار کردم!...نمی خوام خودستایی کنم ولی مادرم جدی ترین منتقد من از روز اولی بود که شروع به نوشتن کتاب آواز درنا کردم،ولی خب رفته رفته و از جلد اول به سوم نظرش بهتر و بهتر شد تا امروز که برگشت گفت پیشرفتت از کتاب دوم به سوم خیلی خوب بوده،دیگه نمی تونم هیچ ایرادی از کارت بگیرم...جدا قشنگ نوشتی...وقتی سرنوشت شیرین رو می خوندم گریه ام گرفت،تو چه طور تونستی احساسات یک دختر نوجوون عاشق رو این طور باور پذیر و حقیقی تصور کنی؟تو که هیچ وقت دختر نبودی که بدونی دخترها چه شکلی عاشق می شن؟
نمی خوام از خودم تعریف کنم ولی آب شدم تا این کتاب رو نوشتم،لحظه لحظه خلق اون کتاب با کش و قوس همراه بود،من خودمو جای تک تک شخصیت ها قرار دادم و با شادی و غم هاشون همراه شدم....ده سال طول کشید،ولی اگه نتیجه داده باشه راضیم که همین امروز بمیرم!

۳ نظر:

yaprak گفت...

سلام سلام آقای همه فن حریفه ذوق مرگه نویسنده بازیگره رزمی کاره خارج بروی وبلاگ نویس خودمون ... اول از همه یه تبریک بزرگ با یه دسته گل خوشگل به خاطر کتابت ... انشالله همیشه قلمت گیراو پر مخاطب باشه و آرزو می کنم حالا حالا ها زنده باشی و سر حال و قبراق تا بازم کتاب بنویسی و فیلم بازی کنی و از همه مهمتر برای وبلاگ من کامنت بذاری :\
خدا انشالله مامان گلتم برات سالم نگه داره تا همیشه کاراتو نقد کنه .
به جای اینکه بگم یه مدتی نبودم باید بگم سال 89 فقط یه وقتایی بودم و مرسی که تو همه ی این وقتا تنهام نذاشتی .. از این به بعد بیشتر هستم و از حالا بگما من یه کتاب با امضای خودت می خوام .
همیشه موفق باشی

mahsa گفت...

mashallaa baba! in ketab e 3vom che mikoneeE!!!

merc ke bem sar zadi.. :)

رضا گفت...

سلام
با این تعریفایی که کردید از کتابتون باید برم دنبالش ظاهرآ
خوشبحالتون که میتونید بنویسید برعکس من که فقط حرف میزنم
ولی خوب حرف میزنم
قدم رنجه فرموذه و به وبلاگ تازه تاسیس مام سری بزنید
http://taekwondo-noor.blogfa.com/
ممنون
رضا