۱۳۸۵ آذر ۱۴, سه‌شنبه

سايت داستانم آپ،آلبوم خاطرات هم آپ!...ضمنا خوندن پست قبلي و كامنتيدن هم كه بدون شك فراموشتون نمي شه.....منتظرم!...........

۴ نظر:

مهرناز گفت...

اين آلبوم خاطرات فقط يه صفحه داره ؟
چرا هر دفعه كه آپ مي كنيد بقيه عكس ها حذف مي شه؟
مهرن&# | 12.05.06 - 7:30 am |

reyhaneh گفت...

بیست بار برات کامنت گذاشتم .. نمی دونم اومد آخر یا نه!!
reyhaneh | Homepage | 12.05.06 - 10:16 am |

reyhaneh گفت...

واسه پست قبلیت : همچین میگی که آدم یاد این فیلم خارجیا میافته که زن و مرده از هم طلاق گرفتن و مرده آخر هفته ها میاد دخترشو میبره و باهاش از این کارا می کنه که گفتی !
امروز .. دقیقا همین امروز خفن هوس کرده بودم که خاله یا عمه بشم .. یه پسر 6 ساله ی لات !!
ولی حیف که هیچ روزنه ی امیدی رو پیش رو نمی بینم!:-s
reyhaneh | Homepage | 12.05.06 - 10:17 am |

مهدی گفت...

اولندش وبلاگت دو روز بود که باز نیمشد.

دومندش تا اونجا که من خاطرم هست علم
هنوز اون قدر پیشرفت نکرده که مردا بتونن بدونه زنا بچه دار بشن. یه دو سه سال دیگه اگه صبر کنی ، خدا رو چه دیدی شاید مردا هم تونستن به طور خلق
الساعه بچه دار شن!!

ومندش عسکای جدیدت از قبلی ها بهترن. اینا یه تنوعی توش هست. قبلی ها که همش از جک و جونورا انداخته بودی
مهدی | Homepage | 12.05.06 - 10:28 pm |