۱۳۸۵ دی ۶, چهارشنبه

قرقی(ماشینم)تعمیرگاهه و بنابراین امروز بعد از مدتی داشتم با تاکسی می رفتم سر کار و فرصتی پیش اومد تا در طول مسیر حسابی برای خودم فکر و خیالپردازی کنم...داشتم فکر می کردم که موضعی که ما در قبال محیط اطرافمون گرفتیم تا حدودی به خلق و خوی خودمون هم بر می گرده....بذار یه مثال برات بزنم...فرض کن داری توی یه خیابونی راه می ری و به یه نفر بر می خوری که شدیدا اخم کرده،عکس العمل تو در قبال چنین آدمی چیه؟تو هم در عوض بهش اخم می کنی؟لبخند می زنی؟بی تفاوت می گذری؟....حالا اگه حوصله شو داری بیا ببینیم با هر کدوم از اون عکس العملها چه جوابهایی ممکنه بگیریم: ؟
اگه اخم کنی ممکنه اون بهت بیشتر اخم کنه و این لجبازی ادامه پیدا کنه و کار به دعوا و کتک کاری بکشه..... ؟
اگه بخندی،ممکنه خنده ات بهش سرایت کنه و زمینه های یه دوستی ارزشمند شکل بگیره،هرچند اگر اون لبخندت رو تحویل نگرفت هم باز ضرر نکردی،چون در اون صورت اونه که شانس آشنایی با تو رو از دست داده...... ؟
حالا اگه بی تفاوت از کنارش بگذری چی ممکنه پیش بیاد؟هیچی،فقط اگه یه روزی اخم کرده بودی و همه بی تفاوت از کنارت گذشتن زیاد دلخور نشو،چون تو این دنیا از هر دست بدی از همون دست پس می گیری...... ؟
خب حالا چرا این روضه ها رو خوندم؟من فکر می کنم زندگی در هر مرحله ای ممکنه یکی از این قیافه ها رو برامون بگیره،گاهی ممکنه برامون اخم کنه،یا لبخند بزنه یا اصلا تحویلمون نگیره،ما نمی تونیم به زندگی بگیم چه ریختی واسمون بگیر،ولی در مورد ریختی که ما براش می گیریم کاملا مختاریم....نمی دونم شما چه دیدگاهی راجع به زندگی دارید،ولی من اونو به آدم لجبازی تشبیه می کنم که اگه براش اخم کنم اون بیشتر برام اخم می کنه،حالا ممکنه یه آدم دیگه ای دقیقا در شرایط من برای زندگی اخم هم بکنه و اون منتش رو بکشه ولی در مورد من که این جور نبوده...من یه آدمی هستم با خصوصیات و توانایی های مشخص،باید سعی کنم نگاهم به خودم باشه نه دیگران....دست آخر،فکر می کنم خیلی خوبه که ما قلق زندگی دستمون بیاد و بفهمیم که با ما چطور تا می کنه،کمترین حسنش به نظر من اینه که یاد می گیریم چه چیزهایی رو باید ازش توقع داشته باشیم..... ؟
خب اینم از خطبه امروزمون،خوش به حال مسیحیا که این روزها جشن دارن و عیدشونه،من از هر بهونه ای برای شاد بودن استقبال می کنم،البته این جمله یکی از دوستای خوبم از بر و بچ درخت دوشاخه اس ولی خودمم بهش اعتقاد دارم....شاد باشید دوستان! ؟

۱۱ نظر:

leila amin گفت...

اول كريسمست مبارك
دوم خيلي عالي نوشتي
دقيقا زندگي همون آدم لجبازيه كه توصيفش كردي !
ما از اين به بعد با جديت بيشتري به زندگي لبخند خواهيم زد .

ما هم آپيم
ياعلي
leila amin | Homepage | 12.27.06 - 5:29 am |

دلداده گفت...

سلام

پست خيلي خوبي بود.مثل هميشه؛

سهراب خيلي خوب زندگي رو ديد و بيان كرد

زندگي تر شدن پي در پي
زندگي آب تني كردن در حوضچه ي اكنون است

رخت ها را بكنيم: آب در يك قدمي است
دلدا&# | Homepage | 12.27.06 - 6:28 am |

Hirodiya گفت...

salam bar Farhad
dar morede coment va poste jadidet ke bedoone etela resani Up shod :P
badan miyam minevisam!
amadam ke begam : be roozam
Hirodiya | Homepage | 12.27.06 - 12:26 pm |

مهدی گفت...

البته تو خیابون نمیشه همش نیشتو باز کنی راه بری و عشق و محبت نثار این و اون کنی. میگن طرف خل و چله. d:

واسه پست قبلت:
من یکی که هیچ وقت تو عمرم هیچ کس رو دست ننداختم. خودم خوب میدونی. به هر حال شمام یه انسانی . هر انسانی هم ممکنه گاهی احساساتش سر ریز کنه
d:
مهدی | Homepage | 12.27.06 - 11:43 pm |

asale baba گفت...

سلام!
آره یه جورایی در مورد زندگی موافقم ولی مهدی راست می گه نمی شه همیشه خندید!
asale baba | Homepage | 12.28.06 - 7:09 am |

Hirodiya گفت...

salam ba Farhad
mersi az hozooret dar weblogam va oun coment
doroste kheyli ghor mizanam babate in dars ha! ama reshteye bargh ro doost daram! va na tanha ta Foghe lisans va master balke bishtar az oun ham say mikonam edame bedam!hala ya hamin reshtyeye khodam,ya reshteh haye mortabet
man bargh-electronic mikhoonam
movafagh bashi
Hirodiya | Homepage | 12.28.06 - 7:20 am |

reyhaneh گفت...

خنده نداره که ... به چیش بخندیم ... اگه بهش بخندیم عصبانی میشه یهو دو دستی می کوبونه تو سرمون
reyhaneh | Homepage | 12.28.06 - 5:22 pm |

مهرناز گفت...

خيره؟
دقيقا
!
يه هفته است دارم دنبال يه عنوان مناسب براي پروپوزالم مي گردم
ديگه اخرش مجبور شدم فرهنگ عميد و بيارم توش دنبال چند تا لغت قلمبه سلمبه!بگردم
كه هيات ژوري رو اونقدر تحت تاثير قرار بده كه احتمالا چند قطره اشك هم بريزند
!
مهرن&# | Homepage | 12.28.06 - 5:25 pm |

مهرناز گفت...

بعدشم من كه كم پيدا نيستم همين پست قبلي كامنت گذاشتم
نكنه نخونديد
!!!!!!!!
مهرن&# | Homepage | 12.28.06 - 5:26 pm |

مهرناز گفت...

آخرين بعدشم
!
براي من هم به شكل مسج اومد
خيلي از مسج هايي كه به نظرم قشنگ ميان رو تو وبلاگم مي نويسم
ذوق نوشتم كه نداريم اين جوري وبلاگمون رو پر مي كنيم ديگه
مهرن&# | Homepage | 12.28.06 - 5:28 pm |

دلداده گفت...

اين دفعه بد جوري پشت زين زندگي سوار شدم:D

ممنون كه سر زدي
؛
دلدا&# | Homepage | 12.29.06 - 2:17 am |