۱۳۸۵ آذر ۱۶, پنجشنبه

می گن دیروز روز بزرگداشت انیمیشن بوده و همشهری یه ضمیمه چاپ کرده همراه با تصاویر بیشمار از کارتونهایی که در طی این سالها از تلویزیون ایران پخش شده...ما که ضمیمه گیرمون نیومد،ولی خب از اونجا که خودم از طرفداران پر و پا قرص کارتون بودم و هستم،بد ندیدم که با مروز و نقد چند تا از کارتونهایی که ازشون خاطره داریم یادی ازشون کرده باشم.یادش به خیر دورانی که از مدرسه جیم می زدیم تا به موقع برای تماشای کارتونهای مورد علاقه مون برسیم... ؟
سفرهای گالیور:گفته می شه که این سریال در زمان شاه دوبله شده،گویندگان مشهوری چون شهاب عسگری(گالیور)،مرحوم مهدی آژیر(ایگر)،اکبر منانی(گلام) و مینو غزنوی(پلرتیشیا) در اون گویندگی کردن و خب فکر نمی کنم کسانی که اون سریال رو دیده باشن اون جمله مشهور "گالیور نقشه گنجو رد کن بیاد!" کاپیتان لیچ رو از یاد برده باشن که هنر آقای شهروز ملک آرایی باعث موندگاری اون نقش شد. ؟
یوگی و دوستان:این سریال هم در زمان شاه دوبله شده و اسم اصلیش دار و دسته یوگی است که تا جایی که من یادمه همزمان با سریالهایی چون گوریل انگوری و تی سی گربه استثنایی از یک کمپانی آمریکایی خریداری و دوبله شده بود.جالبه بدونید که اکثر شخصیتهای این کارتون قبل از این که در کشتی یوگی گرد هم بیان خودشون شخصیتهایی مستقل با داستانهایی مجزا بودن.این کارتون هم طبق روال کارتونهای اوایل انقلاب جدی گرفته و توسط گروهی از گویندگان بسیار مشهور و به مدیریت دوبلاژ آقای طهماسب( در نقش یوگی) دوبله شد. ؟
پینوکیو و سندباد:این دو کارتون جزو اولین خریدهای صدا و سیمای ایران از لیست بلند بالای کارتونهایی بود که به صورت متوالی از یک کمپانی ژاپنی به اسم نیپون انیمیشن خریداری شد.در بحبوحه سالهای 58 و 59 که برنامه کودک به لطف معدود کارتونهای آمریکایی مجاز شناخته شده(!) دوبله زمان شاه داشت ادامه حیات می داد،آقایون مسئولین به این نتیجه رسیدن که کارتونهای ژاپنی از لحاظ محتوایی جایگزین مناسبی برای این کارتونهای به قول خودشون بی سر و ته هستن. ؟
داستان پینوکیو رو که همه مون می دونیم،رویای نجاری پیر منجر به خلق آدمکی چوبی می شه که زنده است و سرشار از حماقتهای بچگی.خوشبختانه این کارتون هم در موقع دوبله جدی گرفته شد و گویندگانی چون نادره سالار پور،ناهید امیریان،مرحوم کنعان کیانی و مرتضی احمدی در نقشهای اصلی حرف زدن.جالبه بدونید که همین اکیپ دوبله سندباد رو هم انجام دادن،هنرنمایی مرحوم آژیر در نقش شیلا (سند باد جونم،سندباد جونم!) هم نیازی به یادآوری نداره.یادش به خیر! ؟
هاچ زنبور عسل و پسرشجاع:حدود سالهای 62 تا 63 این دو کارتون با تمی مشابه روی آنتن اومدن که خیلی هم مورد استقبال قرار گرفتن.البته هاچ داستان مهیج تری داشت(در مقایسه با ماجرای تکراری پسرشجاع که در سر کله زدن قهرمان داستان با شیپورچی و گروهش خلاصه می شد)هاچ بچه زنبوری است که امپراطوری مادرش در اثر حمله زنبور های وحشی ار بین می ره و خودش که در اون دوران درون تخم بوده به طور معجزه آسایی از گزند حملات دشمن در امان می مونه و توسط زنبور مادر تنهایی بزرگ می شه و روزی تصمیم می گیره در جستجوی مادر و با هدف احیای امپراطوری از دست رفته سفری طولانی رو شروع کنه.روحیه جنگنده،دلسوزی و حس نوع دوستی افراطی هاچ(که خب برای بچه هایی در اون سن و سال توجیه پذیره)ازش شخصیتی محبوب ایجاد می کنه که مخاطب رو به ادامه ماجراهاش تشویق می کنه.هر دو سریالی که اسم بردیم توسط یک گروه(با چند نفر کمتر و بیشتر)دوبله شده،مهوش افشاری در نقش پسر شجاع و ناهید امیریان در نقش هاچ گویندگی کردن.صدای معروف و بامزه شیپورچی و خرس قهوه ای هم حاصل هنرمندی آقایان تورج نصر و جواد پزشکیانه. ؟
خانواده دکتر ارنست،مهاجران و بچه های کوه آلپ:این سه سریال به نظر من از درخشان ترین آثار کمپانی نیپون انیمیشن به لحاظ محتوایی و داستانی هستن.هرچند آثاری چون هنا دختری در مزرعه،زنان کوچک،باخانمان،بابا لنگ دراز ،رامکال،سنجاب کوچولو(بنر)و ماجراهای تام سایر همگی ساخته همین کمپانی هستند ولی سه کارتونی که اول اسم بردم چنان از نظر ساخت و پردازش در سطح بالایی کار شده که نه تنها مخاطب کودک،که بزرگسالان هم در هر سنی باهاش ارتباط برقرار می کنن. پرداختن به مفاهیم اصلی زندگی،ماجرهای باورپذیر و ملموس و پرهیز از شوخی های افراطی و غیر عادی در کنار خط داستانی مهیج و پر از احساسات پاک بشر دوستانه تنها اشاره ای کوچیک به چندین و چند امتیازی است که می شه به این سه اثر داد. ؟
در سریال مهاجران ما با خانواده ای کشاورز طرفیم که با رویای داشتن یک زمین زراعتی،از انگلستان به استرالیا سفر می کنن،هرچند داستان بیشتر حول بازیگوشیهای لوسی می دختر هفت هشت ساله آقای پاپل می گذره،ولی در پس زمینه تمام ماجرا ها،ما شاهد تلاشهایی هستیم که بشر در نیمه اول قرن نوزدهم برای تسلط بر سرزمینی که هرگز به خودش تمدن ندیده متحمل شده.مشابه این سناریو ولی در مقیاسی کوچکتر در خانواده دکتر ارنست مشاهده می شه،دکتر ارنست رابینسون پزشکی است که به قصد خدمت کردن در مناطق محروم با خانواده اش راهی استرالیا می شه ولی کشتی اونها در طول راه غرق می شه و دکتر و خانواده اش سر از جزیره ای غیر مسکونی در می آرن که باید تک و تنها با سختیها و شدایدش دست و پنجه نرم کنن.چیزی که در این دو کارتون بیشتر روش تکیه می شه حس همکاری و عشق به خونواده است.لوسی می حاضر می شه فرزند خونده خانواده ای پولدار بشه فقط به این خاطر که گفتن اگه این کار رو بکنه به پدرش یه زمین زراعتی می دن.یا در کارتون دکتر ارنست شاهد صحنه ای هستیم که مادر خانواده تک و تنها در مقابل حمله سگهای وحشی ایستادگی می کنه تا آسیبی به بچه هاش نرسه،اینها درسهایی از زندگی است که متاسفانه امروزه کمتر شاهد آموزش اونها در برنامه بچه ها هستیم. ؟
اما در بچه های کوه آلپ ما نوع دیگری از عشق ورزی رو مشاهده می کنیم.لوسین پسر بازیگوش و سر به هوائیه که غیر مستقیم باعث می شه پای دنی،برادر بهترین دوستش(آنت) بشکنه.بعد از این داستان بیشتر حول احساسات دو گانه و قهر ها و آشتی های لوسین و آنت می چرخه،گاهی با حس حسادت آنت همزاد پنداری می کنیم و گاهی حق رو به جانب لوسین می دیم.اما نکته بسیار زیبایی که با ظرافت در پشت تمام این ماجراها مستتره،عشق پاکی است که اون پسر بچه روستایی به آنت داره،و باعث می شه به خاطر اون والبته برای جبران اشتباهی که همیشه عذابش می داده تک و تنها پای پیاده در سرمایی کشنده از گردنه رد بشه و به شهر بره تا بتونه پزشکی رو که گفته می شه می تونه پای دنی رو خوب کنه به بالینش بیاره.در واقع پیامی که می شه از این کارتون گرفت اینه که دوست داشتن در معنای واقعیش در گفتن اشعار جان گداز و یا پرت کردن خودمون از بلندی اثبات نمی شه و به نظر من به اعمال آشکار و پنهانی برمی گرده که ما برای نشون دادن عشقمون و برای شاد کردن و آرامش دادن به معشوقمون حاضریم انجام بدیم.بچه های آلپ به زعم من یکی از پاک ترین و دلنشین ترین عشقها رو به نمایش می گذاره و شاید به همین خاطره که اسم اصلی این کارتون در نسخه ژاپنی"آنت!آنت من!" بوده. ؟
اسامی تنی چند از گویندگان این سه سریال:ناهید امیریان(لوسی می،آنت و فلونه)،فریبا شاهین مقدم(کیت در مهاجران،ژان در بچه های آلپ،تام تام در خانواده دکتر ارنست)،مرحوم معمار زاده(دکتر ارنست)،مرحوم آژیر(آقای پتی بل در مهاجران،آقای بارنیل پدر آنت)،شهلا ناظریان(خانم دکتر ارنست)،مریم شیرزاد(دنی).... ؟

اگه حال داشتم و شما استقبال کردید ادامه شو خواهم نوشت........................... ؟

۷ نظر:

مهرناز گفت...

يادش بخير
چه دوران خوبي بود
به اين ليست كارتون
رابين هود رو هم اضافه كنيم
يادم مياد سالي يك بار
سيزده بدر پخش مي شد و
من و برادرم نذر و نياز
مي كرديم كه بارون بياد نريم
بيرون تا بتونيم اين كارتونو ببينيم
مهرن&# | Homepage | 12.07.06 - 6:39 pm |

asale baba گفت...

واقعا" یادشون به خیر... از بعضی هاشون یه چیزایی ته ذهنم مونده... دلم کارتون خواست!!!
asale baba | Homepage | 12.08.06 - 5:40 am |

مریم گفت...

از همین جا عدم استقبالمان را به نوبه ی خود اعلام میداریم !!!
مریم | Homepage | 12.09.06 - 5:51 pm |

مهدی گفت...

تو هفته ای که گذشت ما هر روز همشهری رو گرفیتم و خوندیم ولی همیچین چیزی رو که شما میگی ندیدیم. راستی آخرش فهمیدی این هاچ بدبخت مادرشو پیدا کرد یا نه؟

بر خلاف نظر بالایی استقبالمان را اعلام میداریم.حداقل تو کلوم به اطلاعاتمون اضافه بشه خودش کلیه.
مهدی | Homepage | 12.09.06 - 10:35 pm |

reyhaneh گفت...

هیچ وقت از پینو کیو خوشم نیومده !! از بچگی تا به اکنون که بزرگ شده ام !!

از هاچ هم همیشه می ترسیدم .. یادم نیست برای چه ولی به یاد دارم همیشه همراه یک بزرگ تر به تماشا می نشستم !!

گالیور و سیندرلا را نیز فقط بدون سانسورش را می پسندیدم !! (که البته اصلا یادم نیست آن قسمت های سانسور شده چه بود
جالب اینجاست که الان به طور کلی فراموش کرده ام ماجرای سیندرلا چیست .. فقط لنگه کفشش را به یاد می آورم !!
شاید حافظه ی بلند مدتم را از دست داده ام !!
reyhaneh | Homepage | 12.10.06 - 7:09 am |

reyhaneh گفت...

البته اگه اصل متنو می خوندی شاید به استعدادم پی می بردی !!
من بهم الان بر خورده و دیگه این جا نمیام
خدافظ
reyhaneh | Homepage | 12.10.06 - 10:25 am |

samira گفت...

سلام
کارت عالیه موفق باشی
اگه لپ تاپ رایگان می خوای یه سر بیا پیش ما
ممنون فعلا
samira | Homepage | 12.12.06 - 5:06 pm |