۱۳۸۵ آبان ۷, یکشنبه

شما رو نمی دونم ولی من که عین چهار روز تعطیلی رو سرماخوردگی داشتم و این ناودونمون چکه می کرد!...این شبهای طولانی پاییزی فقط جون می ده واسه خونه موندن و فیلم تماشا کردن یا احیانا گیم کامپیوتری...یه زمانی خیلی خوره اش بودم..................................سربازی داداش کوچیکه امروز تموم می شه،مامانه هم از حالا براش نقشه کشیده که به هر قیمتی شده بفرستدش فوق بخونه و بعد اگه شد دکترا و البته زن هم می خوان براش بگیرن،خدا رو شکر ظاهرا ما رو بی خیال شدن،بد نیست البته،سالها ما سپر بلا بودیم حالا یه مدتی داداش کوچیکه باشه،بگذریم،دلم لک زده برای یه فان،شما ها که بخاری از معرفتتون بلند نمی شه،اقلا یه پیشنهاد بدید خودمون بریم!.......................................... ؟

۶ نظر:

sahar گفت...

( baba khosh be halet
baz sarma khordi dalilet movajah bod
man eyne 4roz faghat neshastam paye doros kardane in site :-<
hichi ham dars nakhodnam va 3 ta emtehan daram in ahfte dar hadaye amrg (
sahar | Homepage | 10.29.06 - 11:17 am |

sahar گفت...

rastii :-w linke man chie ??? x(
sahar | Homepage | 10.29.06 - 11:18 am |

khare kocholo گفت...

fan chiye ?!
balaye terme 3 nadashtimaaa!
khare kocholo | Homepage | 10.29.06 - 12:14 pm |

مريم گفت...

بی نظــــــــر !!! یعنی همون سکوت .
مريم | Homepage | 10.29.06 - 1:18 pm |

ashk kochike گفت...

hamine dige shadz mizadi tatiliye halesho mibari khoda kobond to faket :O
ashk kochike | 10.29.06 - 2:24 pm |

مهدی گفت...

تو همین جا وایسا من برم یه چیزی پیدا کنم بدم دستت سرگرم شی. از جات تکون نخوری ها. من الان میام.
.
.
.
.چیز شد. به این نتیجه رسیدم تو بد جور احتیاج به یه همدم داری. پس بگو این همه به ما طعنه و کنایه میزنی منظورت خودت بودی. بابا باشه بیا بریم خودم برات آستین بالا میزنم. چه کنیم. خراب رفیقیم دیگه.
مهدی | Homepage | 10.29.06 - 9:35 pm |