۱۳۸۵ مهر ۱۸, سه‌شنبه

پستي كه در زير مي خونيد رو من دو سه هفته پيش نوشته بودم منتها به دلايلي بهتر ديدم منتشرش نكنم.در هر صورت گاهي اوقات سكوت به نفع آدم تموم نمي شه،به خصوص كه بعدش ديدم متهم شديم به اهانت و از اون جالب تر دريافت جواب دندون شكن!در هر صورت ما اين پست رو با مسئوليت خودمون منتشر مي كنيم با اين اميد كه ديگه همه چي برطرف بشه،ما اينجا تو نت نه واسه هم شاخ شونه مي كشيم و نه بالا منبر مي ريم،حالا اگه يه وقت لحنمون جوري بود كه به عزيزي بر خورد،انتظار اينه كه به روش معقولانه و اون طور كه از امثال ما جماعت تحصيل كرده وبلاگ نويس انتظار مي ره با هم صحبت كنيم و مسائلمون رو حل كنيم.متشكرم. ؟


چند وقت پيش تو وبلاگ يكي از دوستان يه اظهار نظري در مورد سفر خانوم انوشه انصاري به ماه خوندم كه منو ناراحت كرد و در همون حالت ناراحتي يه جوابي براي اون دوست عزيز نوشتم و خب از اونجا كه جواب ((هاي))،((هويه))،ايشون هم جوابي در خور براي بنده نوشتن كه البته با عذرخواهي من قضيه به خير و خوشي تموم شد،ولي خب من حس مي كنم يه سوء تفاهماتي باقي مونده كه بهتره برطرف بشه،هيچ دوست ندارم بين من و دوستان وبلاگيم كدورتي وجود داشته باشه كه باعث بشه خداي نكرده ذهنيت غلطي از هم داشته باشيم ...غرض اين نيست كه دوباره بخوام يه ماجراي فراموش رو زنده كنم و به قول معروف جنگ وبلاگي راه بندازم،اينايي كه مي گم فقط تشريح ديدگاه خودمه كه لزوما هم ادعايي براي درست بودنش ندارم و در حالت معمول هم سعي مي كنم در موردش صحبت نكنم. ؟
اول از همه بگم كه من هم با نظر اون دوستمون كه در جواب بهم گفت هر كسي حق داره در وبلاگ خودش در مورد هر چيزي دوست داره مطلب بنويسه كاملا موافقم،اصلا نفس وبلاگ و وبلاگ نويسي آزادي بيانه،اما خب وقتي ما در مورد ديگران مي نويسيم،ديگراني كه بدون شك موافقان و مخالفاني دارند،خواسته يا ناخواسته خودمون رو وارد گودي مي كنيم كه ممكنه در نهايت با رضايتمندي ازش خارج نشيم.يه مثال ساده اگه بخوام بزنم،من اگه صد سال اينجا در مورد خودم بنويسم هيچ اتفاقي نمي افته،نه به كسي بر مي خوره و نه احتمالا جواب ناخوشايندي مي شنوم،ولي كافيه شروع كنم در مورد ديگران نوشتن،مثلا خداي نكرده بگم به نظر من فلان اسطوره فوتبال چنين خصلتي رو داره،فرداش در كامنت دونيم رو از فرط انباشتگي اظهار نظرهاي ضد و نقيض نمي شه بست!....چرا؟شايد چون ما در عين آزادي بيان حق نداريم هر چي هم دوست داشتيم راجع به ديگران بنويسيم و بايد به اصطلاح حقوق معنوي شون رو محترم بشمريم.صدام يه جنايتكاره،همه هم اينو مي دونن،ولي كافيه همين مطلب رو بنويسي،خواهي ديد كه چه جوابهايي مي گيري....از بحثمون دور نشيم،من ضمن اين كه كاملا موافق انتقاد كردن و نقد نوشتن در مورد ديگران هستم،ولي فكر مي كنم ادبياتي كه براي اين منظور بايد به كار ببريم،خصوصا ما هايي كه تيتر قشر تحصيل كرده و دانشگاه رفته رو يدك مي كشيم،بايد با كساني كه اين عنوان رو ندارن متفاوت باشه،جايگاه خودمون رو دست كم نگيريم،از ما به عنوان تحصيل كردگان جامعه چه دوست داشته باشيم يا نداشته باشيم انتظاراتي دارن كه اگر خارج از اون عمل كنيم ديگران از ما نا اميد خواهند شد.....من شخصا كار خانوم انوشه انصاري رو يه كار نمادين قشنگ قلمداد مي كنم كه منجر به بالا رفتن غرور ملي شده و ماحصلش اينه كه ما ايرانيها هم الان مي تونيم با سرافرازي بگيم كه يه فضانورد در تاريخمون داشتيم،يك فضا نورد زن!اون هم از كشوري كه هنوز زنها جايگاه واقعي خودشون رو به دست نياوردن....من شنيدم كه خانوم انصاري در تفسير كارش گفته كه دوست داره پيام آور صلح باشه،چي از اين بهتر؟براي ما هايي كه الان متهم به برهم زدن آرامش هستيم و مي خوايم ثابت كنيم كه اين گونه نيست،چه دستمايه اي از اين بهتر؟اگه ما از اين حركت استقبال نكنيم پس كي بكنه؟
به عنوان خاتمه بحث،ضمن احترام به عقيده اون دوست عزيزم،تاكيد مي كنم كه متن اون روز شما باعث نااميدي من شد و نه افسوس خوردن به سطح فكري شما،شما به عنوان يك فرد با تحصيلات كه متنهاي نكته دار و آموزنده اي مي نويسيد مورد احترام خاص بنده هستيد،من هر بار با اشتياق مطالب شما رو مي خونم و از اين نظر در ذهن من جايگاهي داريد كه شخصا دوست دارم هميشه متعالي باقي بمونه،اميدوارم اگر كدورتي هم بوده با اين نوشته برطرف شده باشه،براتون آرزوي موفيقت دارم. ؟

راستي اينم بگم و بعد برم،فعاليتهاي مشابه گولد كوئست،منتها به صورت شرعي و توسط شركتهاي ايراني و با اجازه و تاييد مقامات كشوري داره توي مملكتمون به اجرا در مي آد،كسي در اين مورد نظري نداره؟حمايت مي كنيد يا شكايت؟

۱۱ نظر:

مهدی گفت...

بابا منظور من اصلا به شما نبوده که.
اگه شما برگردی به پست اون روز یه کامنت رو خواهی دید که یه جورایی احساس کردم به من توهین کرده. من هم در پست بعد جوابش رو دادم. مرد مومن منظور من شما نبودی که .
آخه کی بدش میاد که هموطنش بره فضا . افتخارش هم ماله همه ست. در ضمن دارندگی و برازندگی . ما که بخیل نسیتیم به مولا. نوش جونش.
من قصدم از نوشتن اون مطلب فقط و فقط یه شوخی کوچولو بود. حالا شاید نتونستم خوب منظورمو بفهمونم یا شایدم مخاطب نتونسته منظورمو خوب درک کنه. به هر حال از همین جا اعلام میکنم که هیچ کدورتی بین من و هیچ کس دیگه وجود نداشته و
مهدی | Homepage | 10.10.06 - 3:54 pm |

مهدی گفت...

و ندارد. و همه اینا یک سری سو تفاوت بوده. یادت نره برو کامنت های اون پست رو یه نگاه بنداز.
خلاصه اگه صوبتی مشکلی چیزی مونده بر و بچز و بفرستم بیام رفعش کنن!!!
محمدیاش صلوات.
مهدی | Homepage | 10.10.06 - 3:56 pm |

مهدی گفت...

راستی این همه مطلب پایین رو کی نوشتی که ما نفهمیدیم. ما هر وقت که رو لینک شما کلیک کردیم همون مطلبی رو که بچه ها رو نقد کرده بودی رو میدیدم. رفرش هم کردیم باز همونو دیدیم. پس یهو این همه متن از کجا پیدا شد؟؟!! جل الخالق
مهدی | Homepage | 10.10.06 - 4:19 pm |

در به در ها گفت...

سلام حالا انقدر سخت نگیرین بابا
انشاالله مشکتون حل شده باشه
به ما هم سر بزن آپیم
دربد&# | Homepage | 10.13.06 - 5:54 am |

afarinesh گفت...

matlabe jadid nandidam vase hamin raftam doste man.
afarinesh | Homepage | 10.13.06 - 2:33 pm |

reyhaneh گفت...

سلام ... این بچه هم واسه همه شده درد سر !!
فضا رفتن آخه ارزششو داشت که آدم این همه رفیقو بندازه به جون هم؟
راستی
رفتم اون پایینا دیدم نقد کردی ما رو ..البته نقد که نبود!
موندم قضیه ی آدامس رو از کجا فهمیدی؟؟ هر چی فکر می کنم یادم نمیاد راجع به اشتیاقم به آدامس چیزی گفته باشم .. ببینم .. نکنه کف بینی می کنی؟؟ هان ؟
reyhaneh | Homepage | 10.14.06 - 1:25 am |

مريم گفت...

آخ آخ آخ .... طرف رفته فضا حال و حولشم برده و پشیزی هم برا من و تو ارزش قائل نیست .. اونوقت شمنا نشستین دارین سر یه نفر که اون ور دنیا یه سفر رفته به یه ایستگاه فضایی جر و بحث میکنین ؟؟ .....
بابا بی خیال ترو خدا .... البته من با این سوء تفاهما و جر و دعواها ( هر چیم تو بگی دعوا نیست ) بسیار موافقم .. واقعا چقدر خوبه که جوانها با هم پدر کشتگی داشته باشن .....
ادامه بدین ... من بی صیرانه منتظر ریختن قطرات خون هستم
مريم | Homepage | 10.15.06 - 6:23 am |

memol گفت...

هاااااااا! تو جریان ممول را از کجا فهمیدی؟ وبلاگ قبلی من ممول بود.لوگوش هم تو همین وبلاگ هست.
memol | Homepage | 10.15.06 - 9:22 am |

reyhaneh گفت...

در صد دقیقی نمی تونم بگم .. ولی خب اشتباه فاحشی هم توش پیدا نمی کنم!در هر حال به خودت امید وار باش .. کف بین موفقی خواهی شد:D
reyhaneh | Homepage | 10.15.06 - 2:39 pm |

سارا گفت...

احساس نمي كني قالبت يه جوريـه؟
×ســا& | Homepage | 10.17.06 - 8:37 am |

سارا گفت...

ميگــم وقتي يه جر و بحث ديگــه حالا درباره ي هر چي ايندفعه منو بي خبــر نزار تـا منم شركت كنم و حالش و ببرم :D
ســـ&# | Homepage | 10.18.06 - 5:16 am |