۱۳۸۵ آبان ۲۷, شنبه

هر چند شعرش خالی از اشکال نیست ولی چون بامزه بود گذاشتم تا شما هم بخونید: ؟

خره آمد به سوي مادر خويش
بگفت مادر چرا رنجم دهي بيش
برو امشب برايم خواستگاري
اگر تو بچه ات را دوست داري
خره مادر بگفت اي پسر جان
تو را دوست دارم بهتر از جان
از اين همه خرهاي خوشگل
يكي را كن نشان چون نيست مشكل
خر از شادماني جفتكي زد
كمي عر عر نمود و پشتكي زد
بگفت مادر به قربون نگاهت
به قربان دو چشمان سياهت
خره همسايه رو عاشق شدم من
به زيبايي نباشد مثل او خر
بگفت مادر برو پالان تنت كن
برو اكنون بزرگان را خبر كن
به آداب و رسوم زمانه
شدند داخل به رسم عاقلانه
دو پالان خريدند پاي عقدش
به افسار طلا با پول نقدش
خريداري نمودند يك طويله
همان طور كه رسم است در قبيله
خر عاقد كتاب خود بگشود
وصل عقدشان را بنمود
دوشيزه خانم آيا راضيه؟
به عقد اين خر خوشبخت در آيه؟
يكي از حاضران گفتا به خنده
عروس خانم به گل چيدن برفته
براي بار سوم خر پرسيد
كه خانم سرش يك باره جنبيد
خران عر عر كنان شادي نمودند
به يونجه كام خود شيرين نمودند
به اميد خوشي و شادماني براي اين دو خر در زندگاني

۲ نظر:

khare kocholo گفت...

برای سلامتی همه ی خرها صلوات
:D
khare kocholo | Homepage | 11.18.06 - 5:35 am |

مریم گفت...

حالت که خوبه ایشالا .... هان ؟؟
مریم | Homepage | 11.18.06 - 4:19 pm |