۱۳۸۵ فروردین ۱۰, پنجشنبه

با همه اونهايي كه واسه نوشتن پست قبلي بهم OK دادن ولي نيومدن نظر بدن تا اطلاع ثانوي قهرم!.....؟

خصوصي:تمام كامنتهاي دوستان يه طرف،كامنت تو يه طرف ديگه پانتي!از جمله آخرت فهميدم كه چقدر منو خوب مي شناسي.مچكرم!.....؟

گاهي وقتها خود شيفتگي هم خيلي مزه مي ده ها....چند وقتيه به پيسي خوردم و هيچ كتاب به درد بخوري دستم نمي آد كه بخونم،بالاخره به خودم گفتم چه كتابي از كتاب خودم بهتر؟هنوز نه چاپ شده نه كسي خوندتش،پس خودم بشم اولين خواننده و منتقد اون....وقتي مي خوندمش متوجه شدم كه دفعه بعد كه بخوام دنباله شو بنويسم،يا نمي نويسم يا اگه بنويسم حتما يه جور ديگه مي نويسم...ولي خب هنوز با يه جاهائيش خيلي حال مي كنم،مثلا يكي اونجاش كه فرهاد قراره براي اولين بار با يه گروه دختر بره گردش و راوي مي گه:” اولين بار بود كه همراه گروهي دختر-آن هم دختراني كه هر يك طرفداران بسياري داشتند- به گردش مي رفت.نرگس زيباي با وقار مي آمد،آرزو بانوي كوچك،ليلي شيطان و مو شرابي،شيواي آتشين مزاج و شايسته دخترك محجوب و خجالتي.متاسفانه نخاله هايي مثل نغمه هم قرار بود بيايند ولي براي فرهاد كه هنوز آن چنان كه دلش مي خواست با دخترها روابط حسنه اي برقرار نكرده بود اين يك فرصت طلايي به شمار مي آمد....“ ؟

يا اونجايي كه فرهاد مي فهمه آرزوش به روياها پيوسته و راوي در شرح حالش مي گه:

”صدايي در ذهنش طنين انداخته بود كه اگر مي خواست گوشهايش را به روي آن باز كند همان لحظه بغضش مي تركيد و درهم مي شكست،ناله اي كه مدام مي گفت:آخ آرزوم!عروسك قشنگم! روياي زيبا و ظريف و لگد كوب شده ام!...

۶ نظر:

mosafer گفت...

سلام خوبي زيبا بود مثله هميشه دوست خوبم ولي يه سوال؟
چرا ميزاري ارزوت برات يه ارزو بمونه؟
چرا حسرت چيزيو ميخوري كه ميتوني بدستش بياري
نزار دير شه بزار به ارزوت برسي شايد ديگه فرصتي نباشه ديگه زمان بر نميگرده نزار دعايي كه نمن هررزوز سر نمازم ميكنم يه روز برسه كه تو...................
من مادربزرگ نيستم منو ببخش اگه .........موفق باشي مهربون از خدا ميخوام به ارزوت برسي بر هميشه تا ابد
به منم سر بزن ...........
راستي عيدتم مبارك ساله خوبي داشته باشي
يا علي.......
mosafer | 03.30.06 - 3:33 pm |

خرکوچولو گفت...

سال سگ مبارک
از طرف زمبه
پاکوتاه
بارن
هاپو کمار
سگه اقای پتیول
گربه سگ
بشوگ
رکس
بل
یوگی و دوستان
خر کو& | Homepage | 03.30.06 - 4:10 pm |

خرکوچولو گفت...

سلام ففری سال نو مبارک دادش خوبم ایشالا تو سال جدید از همه بدی ها به دور باش و دلت شاد باشه . سر فرصت می یام و پست هاتو میخونم اما تو تلافی نکن بیا پیشم
خر کو& | Homepage | 03.30.06 - 4:11 pm |

مریم گفت...

این کتابتو بده واسه چاپ ... من یکی که خوب میخرمش .. آرزو کدوم یکی بود ؟؟؟ تو پستات یه چیزی دربارش گفته بودی آره ؟؟؟
حال ندارم برم پایین نگاه کنم .. ولی فکر کنم همون باشه که فکر میکنم اگه هم نه بذار من این جوری فکر کنم .... .اسم کتابت چی هست ؟
مریم | Homepage | 03.31.06 - 10:09 am |

خرکوچولو گفت...

هر وقت از سر قائم مقام رد می شم یاد تو می افتم . نمی دونم چرا تازگی ها هر متنی که از تو د ر مورد ارزو می خونم دلم خون می شه . چه سرنوشت های غریبی داریم ما ادما ... ولی تو غصه نخور . یه کمی این دنیاتو بساز . خیلی اینجا باشی سی چهل سال دیگه س . بعدش انور حتما اقامت دائم بهشت رو بگیر . اشتباه نگیری ها . حتما نوشته باشه بهشت . بعد اونجا کلی هم تحویلت می گیرن . صد تا ارزو زیر پات می ندازن . و دیگه هیچ کسی نیست که بخواد ازت بگیرتش . مطمئن باش .
خر کو& | Homepage | 04.01.06 - 9:47 am |

mosafer گفت...

سلام خوبي ممنون كه به من سر زدي كامنته خر كوچولو خوندم اره موافقم عزيزم
چه سرنوشته غريبي داريم ما ادما مارو جايي ميكشونه كه حتي تصورشم نميكرديم فكرشم سخت بود چه برسه اينكه چشتو باز كني ببيني اره نه تنها همه ارزوهات بر باد رفته بيلكه نابود شدي
و همه چي تموم
كاش ما ادما لحظه ها رو غنيمت ميشمرديم وقبل از اينكه ارزومون به رويا تبديل شه به خودمون ميومديم اين قانون طبيعته ما ادماست تا چيزيو داري قدرشو نميدونيم همينكه از دستش داديم حسرت مياد سراغمون ولي حيف كه خيلي چيزا حتي راه جبران هم نداره ....
شرمنده سرتونو درد اوردم
mosafer | Homepage | 04.01.06 - 12:33 pm |