امروز رفته بودم پیش ناشر...بعد از کلی صحبت و تبادل نظر،قرار شد اسم کتاب به پرواز درنا تغییر پیدا کنه چون حضرات به واژۀ آواز حساسیت دارن و ...شون عود می کنه،زمان وقوع ماجرای کتاب هم بشه زمان شاه بلکه تا جای ممکن محکوم به جرح و تعدیل نشه...بیچاره کتاب نازنینم!یاد فیل شهر قصه افتادم که با هویت فیل وارد داستان می شه و آخرش شده منوچهر!...ولی این جوری نمی مونه،بالاخره نوبت حرف زدن ما هم می رسه،به قول معروف خیس نکن که شب دارزه!
۱۳۸۹ خرداد ۹, یکشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۱۳ نظر:
salam.beharhal dare mire vase chap doroste??!bayad yekisho be manam bedi badan k az chap dar oomad!!:d na shookhi kardam khodam miram mikharam.che bimaze k roo "avaz" hasasan...b che chizayi gir midana!parvaze dorna:-)felan dadashi
اوووووووه! اینقدر طول میکشه؟ از چند سال پیش درگیرشی؟
نه به خدا قهر و اینا چیه. اینقدر فکرم پرته نمی تونم جمعش کنم.
be gamoonam zire ...
زودتر دیگه...من منتظر کتابم با امضای خودت...
خود کم بینی مال شماست نیست که...شما عزیز تر ازین حرفایی
salam .aghaye farhad ?mano yadeton miyad? fek nemikonam albteh .vali khob ma ye rozaii to linkdoni shoma to vebloge ghabliton bodim shoma rafti vali ma gashtim pydat kardim mibini man cheghad ba marefat hastam to ro khoda!!!
peyda kardanet sakht nabod to linkhae vebloge ghabliton gashtam pydaton kardamm
rasti chera shoma hamishe comnet khososi mizarin?mage miyai dozdi:D? rasti coment gozashtan inja cheghad dango fang daree baba man nemitonam ziyad b khodam feshat biyaramm:D emtehanam k tamom beshe dastaneto mikhonam kamel felan bye
man bodam neda ghati kardamm
nashenas ham khodeshe besh begooo
عزیزم از مملکت رفتن من فعلا در حد سفر می باشد...که تا اون موقع هم معلوم نیست چی میشه شاید سیل اون مملکت که من می خوام برم رو برد ها؟بعدم که آدم از فرداش خبر نداره پس هر حرکتی که به ذهنت میاد دریغ نکن این نظر من و همیشه هم همین کار رو می کنم...بعدم که تواضع چی اونوقت؟
بعد ترش هم اینکه هر جای حرفم حس کردی خصوصیه یه سوال بپرس من از حالت خصوصی درش بیارم و جواب بدم خوبه؟امر دیگه؟یه فرهاد بیشتر نداریم که...
خوشحالام كه بالاخره كتابت داره چاپ ميشه
مرسي از تبريكت
من پارسال وقتي آرام 1 ماهش بود براي اولين بار روز مادر را جشن گرفتم
حس خاصي بود
يه حس قشنگ همراه با كلي مسئوليتهاي بزرگ در قبال همسر و فرزند
دم الاغي يه اصطلاحيه كه به سيبيلهاي بلند كه تا زير لب ادامه داره ميگن
www.khoosroo.blogfa.com
ارسال یک نظر