شهریور هم از راه رسید...با این که خودم یه شهریوری خالصم،ولی شهریور ماه رو دوست ندارم...شاد نیست....تابستون در اون به پیری می رسه و دیگه نه خورشید به درخشندگی سابق می تابه و نه حال و هوا اون حالت اوایل تابستون رو داره که به جلوت نگاه می کنی و می بینی وای!سه ماه تعطیلی در پیش داری....با این که سالهاست دیگه تعطیلی تابستون ندارم،ولی هنوز به اون بچه محصلی که اول تابستون تعطیل می شه و از خوشحالی می پره آسمون حسودیم می شه....تعطیلات واقعی رو اون داره،نه منی که باید بابت هر
روزش مرخصی بگیرم...... ؟
تصمیم دارم تا آخر این هفته وبسایت کتاب دوم رو راه بندازم،الان هفت هشت ده روزی هست این پست قبلی رو نوشتم و هیچ نظری دریافت نکردم،نمی دونم چند نفر کتاب رو خوندن،دست کم وقتی سایت باشه و شمارنده بازدید کننده،یه معیاری دستم می آد......... ؟
نمی دونم چرا هر چی بیشتر از اون چیزی که دوست دارم نشونه به دست می آرم،خودش کمتر فراچنگم می آد....کاش می دونستم کجای کارم ایراد داره؟
چند ماه پیش،فکر کنم تو خرداد بود،شبکه دو طرفهای ظهر یه فیلمی نشون داد به اسم "هینوکیو"(با پینوکیو فرق داره ولی از اون الهام گرفته بود)که من تصادفا دیدم و خیلی هم خوشم اومد از داستانش،و از اونجا که به لطف صدا و سیمای ندید بدیدمون،فیلم سلاخی شده بود،برای سر در آوردن از داستانش اونو از اینترنت دانلود کردم،وای خدا....واقعا این صدا و سیمای ایران باید به خاطر وارونه جلوه دادن حقایق یه خیلی ببخشید کاندوم افتخار جایزه بگیره!اصلا فیلم اون چیزی که برای ملت نشون داده شده بود نبود،نمی دونم فیلم رو دیدید یا نه ولی اگه دیدید و یادتونه،یه پسره بود همچین بد چیزی هم نبود که عاشق یه آدم آهنی می شه که از دور توسط یه پسر معلول کنترل می شد،من همون اول هم به نظرم رسید که یه جای کار ایراد داره،حالا که فیلم اصلی رو تماشا کردم می بینم ای بابا!اصلا طرف پسر نبود،دختر بود!!حالا توی نسخه دوبله فارسیش چنان صدای مردونه ای براش گذاشته بودن و تاکید کرده بودن پسرونه حرف بزنه که شکی برات نمی موند که طرف پسره و بعضی از حرکات مشکوکش را می ذاشتی به حساب شنگیدن و این که در خارج مثل ایران نیست که به اواها گیر بدن،ولی خب حالا معلوم شد که طرف دختر بوده و آخر فیلم(که البته اینجا سانسورش کرده بودن)لباسهای پسرونه اش رو عوض می کنه و با لباس دخترونه می آد دیدن پسر معلوله(که البته دیگه معلول نیست!)و اونجاس که آدم آفرینش خدا رو انگشت به دهن می مونه............................... ؟
با روحیه ام ولی از ته دل شاد نیستم،همه چیز طبق خواسته هام پیش نمی ره،هرچند خیلی چیزها هم باب میلم بوده ولی اونی که دلم می خواد حتما مطابق نظرم پیش بره و اتفاق بیفته رخ نمی ده....نمی دونم تا کی قراره یه سناریوی تکراری برام رقم بخوره...من که دلسرد نمی شم،ممکنه بخوره تو حالم ولی دلسرد شدن و عقب نشینی تو کارم نیست،فوقش اینه که عمرم تموم می شه ولی به هر کسی که اون بالا نشسته و داره برام این نمایشنامه لوس رو اجرا می کنه ثابت می کنم که من بازیگر نمایشش نیستم!....... ؟
درست
؟
۱۳۸۷ شهریور ۵, سهشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۱ نظر:
vaghean nemidoonam chi begam!
2008/08/26, 10:17:07 ب.ظ– Flag – Like – Reply – Delete – Edit – Moderate
ارسال یک نظر