می دونی...دارم به این نتیجه می رسم که مسئله سن و اختلافش با دیگران فقط یه بهونه اس...آدمیزاد اگه واقعا بخواد یه کاری رو انجام بده،روی حرفم دوباره تاکید می کنم"واقعا بخواد"،می تونه هر کاری رو انجام بده...من در مورد خودم این مسئله رو به کرات اثبات کردم...هشت سالم به زور بود،یه روز تلویزیون رو روشن کردم دیدم داره پسر شجاع نشون می ده،از شکل نقاشیش خوشم اومد فردای اون روز از لوازم التحریری جلوی مدرسه واسه خودم سری کامل عکس برگردونهاش رو خریدم،بعد با مدل قرار دادنش یه نقاشی از روش کشیدم،تا اون روز من نقاشی به اون شکل نکشیده بودم،می کشیدم ولی نه خیلی جدی،نتیجه کارم از نظر خودم جالب بود،به معلممون که نشون دادم گفت دروغ می گی!خودت نکشیدی!برای این که بهش ثابت بشه که راست می گم،جلوی روی خودش شروع کردم به نقاشی...یادم نمی ره عکس العملش رو...با این که بیشتر از بیست سال از اون روز گذشته...کلاسش رو تعطیل کرد،نقاشی هام رو دستش گرفت و شروع کرد توی کلاسها دوره چرخیدن که نگاه کنید!من یه شاگرد دارم که چنین نقاشی هایی می کشه...از اون روز به بعد من شروع کردم به نقاشی کشیدن و به حدی رسیده بودم که همکلاسی هام برای این که یه نقاشی بهشون بدم حاضر بودن جام امتحان بدن،تمرینهای مشکل ریاضیم رو حل کنن،خلاصه برای نقاشی هام سر و دست می شکوندن.... ؟
دوازده سالم بود،اون موقع تیم فوتبال ایران برای شرکت در بازیهای جام ملتهای آسیا رفته بود به دوحه قطر و احمد رضا عابد زاده پدیده دروازه بانی ایران کسی بود که در طول تمام بازی ها تنها یک گل خورد،سه پنالتی از چین و یکی از ماجد عبدالله آقای گل عربها گرفت و بدون شک یه تنه ایران رو تا بازی نهایی برد بالا،هرچند با تبانی ما رو جلوی عربستان بازوندن ولی هیچ کس منکر حرکات اعجاب برانگیز دروازه بان بلند بالای ایران که قشنگ یادمه چینی های چشم بادومی وقتی پشت توپ می ایستادن که بهش پنالتی بزنن،از نگرانی چشماشون اندازه یه هلو گرد می شد،نبود...و خب من نوجوون تماشاچی هم چشمام گرد شد و به خودم گفتم چه خوب می شه من هم مثل اون بشم،از فرداش منی که هرگز فوتبالم خوب نبود و بازیم نمی دادن،داوطلبانه ایستادم درون دروازه،و در مدت یک تابستون به حدی از مهارت رسیدم که بچه ها برای گل زدن بهم باهم مسابقه می ذاشتن،یادمه در دوره دبیرستان تیم های کلاسهای دیگه دنبالم می فرستادن و حتی در یه بازی حساس بین کلاسی،در حالی که تیم کلاس ما حذف شده بود،من در تیم برنده اولها ایستادم و در بازی نهایی،برنده دومها رو که چهار بازیکنش توی تیم مدرسه بودن شکست دادیم و من در اون بازی چند موقعیت گل رو گرفتم و در ضربات پنالتی،دو بار(دفعه دوم تکرار ضربه)بهترین مهاجمشون رو گرفتم و ما برنده شدیم.... ؟
بیست و چهار سالم بود،دیگه نه نقاشی می کردم و نه تو دروازه می ایستادم،روزی از روزها پشت ویترین یه مغازه چشمم افتاد به یه کتاب،اسمش برام آشنا بود،آنی رویای سبز،اثر لوسی مود مونت گومری،قبلا سریالش رو دیده و بهش علاقمند شده بودم،می دونستم داستان بسیار جالب و پر احساسی داره راجع به دختری یتیم که وارد زندگی خواهر و برادر مجرد پا به سن گذاشته ای می شه و زندگی شون رو متحول می کنه،هشت جلد کتاب بود و شاید بالغ بر دو هزار صفحه،در عرض سه هفته کل کتاب رو خوندم و یادمه وقتی کتاب رو می بستم به خودم می گفتم:می خوام مثل اون بشم...مثل مونت گومری یه نویسنده محبوب...از فرداش شروع کردم به نوشتن تا به امروز که هفت سال گذشته و من جدای از هر اظهار نظری که دیگران راجع به نوشته هام دارن،احساس می کنم در حد خودم به همون اندازه که در هشت سالگی در نقاشی و در دوازده سالگی در دروازه بانی موفق بودم،موفقم... ؟
این روزها من از روابطم با دیگران احساس رضایت می کنم و دوستان فراوانی که در این محیط مجازی پیدا کردم تاییدی است بر این مدعا و خب همه اینها رو گفتم تا به اینجا برسم که همه ما یه توانمندی هایی داریم که بهتره بهش واقف بشیم چون کمترین حسنش اینه که باعث می شه به خودشناسی برسیم و این خودشناسی به آدم امید و اعتماد به نفس و به زندگی هدف می ده،من اگه الان می گم تو فصل پاییز هم احساس طروات می کنم به این خاطر نیست که مثلا از پاییز خوشم اومده(طرفدارای پاییز به خودشون وعده ندن!(چشمک))بلکه بالاخره یادگرفتم که حتی در فصل مرده و بی روحی چون پاییز که همیشه برام فصل تنهایی بوده چطور خودم رو شاد نگه دارم و روحیه ام رو حفظ کنم....دیروز،در واقع پریشب یه شیطونی جالب کردم،تعریفش نمی کنم ولی خب اونهایی که کتابم رو خونده باشن متوجه منظورم خواهند شد وقتی که بگم"یه لحظه حمید و آیدین بودن رو دوباره تجربه کردم"،یه شیطنت که ترکیبی از طبع هنری آیدین و جسارت حمید بود و البته نتیجه ای که نداشت ولی من بیشتر با هدف لذت بردن انجامش دادم،بنده خدا کتی مارچ!فکرشو بکن وقتی اون شعر "سلام سلام خاله بزغاله" رو بخونه،فکرش تا کجا ها می ره.... ؟
خب،در اینجا می خوام متن آواز تیتراژ اصلی سریال بچه های آلپ رو که به سلامتی چهارشنبه پخشش تموم شد اینجا بذارم و ریحانه دخترخاله عزیز که جدیدا ژاپنیش خیلی پیشرفت کرده تقبل زحمت می کنه و متن آهنگ رو برامون ترجمه می کنه،البته دخترخاله اگه جایی احتیاج به کمک داشتی رودرواسی نکنی ها،من خودم هم متن و هم ترجمه شو از برم،می تونی روی من حساب کنی!(چشمک!( ..... ؟
Chi isana umaretate no kumo wa
Engelu tachi no watagashi ne
Chi ihitte zenbu tabete hoshiei
Kirakira iro ga Hirogaru youno
Doko ni aru no Aoi sora
Watashi no kokoro no naka dessu ne
Doko ni iru no Aoi tori
Minna no kokoro no naka dessu ne
Aozora wa Kamisama no okurimono
Sunaosa wa Kamisama no takaramono
Dare ka ni ichiwaru shita asa wa
itomi no oku ni Netsu ga dete
Itsu mo wa kanayaiteru Alpusumo
Gure inatte Shimau no desu ne
Doko ni aru no Aoi sora
Watashi no kokoro no naka dessu ne
Doko ni iru no Aoi tori
Minna no kokoro no naka dessu ne
Akogare wa Kami sama no okuri mono
Yatashisa wa Kami sama no takaramono
Tomodachi wa Kami sama no okurimono
Watashi tachi Kami sama no takaramono
چیه دخترخاله؟کمک لازم داری؟باشه اصلا بند اول رو خودم ترجمه شو بهت می گم،چه کنیم خراب دوست و آشنا و فامیلیم: ؟
Chi isana umaretate no kumo wa
درون ابرهای کوچک زاده می شود
Engelu tachi no watagashi ne
فرشتگانی از (پنبه و) پشمک
Chi ihitte zenbu tabete hoshiei
در انتظار اشک ریختن و سیراب نمودن
Kirakira iro ga Hirogaru youno
به هنگامی که آذرخشی رنگین( بر پهنه آسمان) نقش می بندد
Doko ni aru no Aoi sora
آسمان لاجوردیم کجاست؟
Watashi no kokoro no naka dessu ne
اینجاست،درون قلبم
Doko ni iru no Aoi tori
و این پرنده آبی رنگ من است
Minna no kokoro no naka dessu ne
که درون قلب همه(دوستانم) است
Aozora wa Kamisama no okurimono
آسمان لاجوردی هدیه ای است از جانب خداوند
Sunaosa wa Kamisama no takaramono
و جواهری است راستین از (لطف)او
خب،بقیه اش با دخترخاله!موفق باشی...... ؟
۱۳۸۶ آبان ۴, جمعه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۲۲ نظر:
سلام
خوبید شما؟
دیشب فرصتی شد یه سر رفتم 360
ایول
چقدر حضورتون پررنگ شده
اونجا هم که وبلاگ دارید
منم عین یه دختر خوب و سربزیر
آروم اومدم و رفتم
!!!!!!!!!!!!
موفق باشید
2007/10/31, 07:05:50 ب.ظ– Flag – Like – Reply – Delete – Edit – Moderate
سلام.
احوال شما؟
خوبید؟
فوق العاده است. سبک نوشتنتون رو می گم تو وبلاگتون.
لذت بردم واقعا.
فرهاد خان اسم کتابتون چیه؟
من کتاب خورم.
چرا کتابتون رو نخوندم؟
البته چند وقتی هستش که سرم شلوغه . شاید به این دلیل هستش که کتاب شما رو نخوندم.
می خوام بخرم و بخونم. لطفا نامش و فامیل خودتون اگه ممکنه. ممنون.
بهم یه سر بزنید اگه خواستید. . خوش باشید و بهروز.
بازم تبریک.
2007/10/31, 02:08:29 ب.ظ– Flag – Like – Reply – Delete – Edit – Moderate
سلام
در مورد شیم شیم؟ چیز خاصی یادم نیست! قبلا وبلاگ نداشت ولی این چند روزه وبلاگ داره! می تونی بهش سر بزنی!!!!
2007/10/30, 12:36:20 ب.ظ– Flag – Like – Reply – Delete – Edit – Moderate
منم یادمه یه بار دبستان بودم عکسُ یه بخاری و کشیدم معلممون کف کرده بود ! برد با خودش تو دفتر و به معلما نشون داد من کلی حال می کردم واسه خودم!
در مورد متنِ ژاپنیتونم باید بگم که حالا می خوای دختر خالتو ضایه کنی یعنی !؟
2007/10/29, 08:28:31 ب.ظ– Flag – Like – Reply – Delete – Edit – Moderate
سلام
جواب آزمایشم رو گرفتم! کل اطلاعات پزشکی و زبان خودم و دیکشنری های مختلف رو که کنار هم گذاشتیم فقط یکی دو موردش رو فهمیدیم!! باید برم به دکترم نشون بدم!! این هفته که دیگه نیستت! هفته ی دیگه شنبه یا دوشنبه بیا جواب بگیر!!
2007/10/29, 03:08:23 ب.ظ– Flag – Like – Reply – Delete – Edit – Moderate
salam dadashi shoma ostooreye etemad be nafsiya!ba inke vaght nadaram vali emrooz mikham postaye arshive avaleto bekhoonam ye kisho khoondam ashkam dar oomad!moraghebe khodet bash
2007/10/29, 09:41:38 ق.ظ– Flag – Like – Reply – Delete – Edit – Moderate
یاد تام هنکس توی فیلم فارست گامپ افتادم ... امیدوارم دیده باشیش ...
2007/10/28, 02:37:38 ب.ظ– Flag – Like – Reply – Delete – Edit – Moderate
salam,,,
tabrik migam behet ke in hame movafaghiat to zendegit dashty...
makhsoosan inke nazaret nesbat be fasle paiiz ham avaz shode
hameye adama age yekam bishtar be fekre khodeshoon bashan o yekam bishtar talash konan be chizaye toye voojoode khodeshoon miresan ke vasashoon jazabe....
ta bad bedrood
2007/10/28, 07:44:33 ق.ظ– Flag – Like – Reply – Delete – Edit – Moderate
خب خوشحالیم که هی توانایی های خود را کشف می کنید! ادامه بده!! :دی
2007/10/27, 12:58:36 ب.ظ– Flag – Like – Reply – Delete – Edit – Moderate
سلام
اول اینو بگم: ای بابا! این اس آر چه گیری داده! یعنی واقعا نمی دونه تو 31 سالته؟ خوبه تو هر پستت سه بار قید می کنی که سی سالگی...سی سالگی!!
اوف!
2007/10/27, 12:57:36 ب.ظ– Flag – Like – Reply – Delete – Edit – Moderate
حالا يه سوال:
شما يه پسر در رده سني 23 تا 30 هستيد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
2007/10/27, 09:21:39 ق.ظ– Flag – Like – Reply – Delete – Edit – Moderate
در مورد توانمندي هام : خب اگه بگم جنسيتم لو مي ره ديگه پس نمي شه
اگه قبلا خودمو لو مي دادم مي تونستم توانمنديهام رو بگم در آن صورت شما كف كرده - مغرتان هنگ كرده _ قلبتان ايست مي كرد
خدارا شكر با ناشناس نگه داشته خود شما را ار اين همه خسارت به درو نگه داشته ام.
2007/10/27, 09:20:18 ق.ظ– Flag – Like – Reply – Delete – Edit – Moderate
الان پيغامتون رو ديدم
ساعت الان 9:15 است.
من نگفتم رابطه تان با پاييز كاملا خوب شده اگه دقت مي كرديد گفتم يك ذره بهتر شده.
ممنون از اهداي نشان
لطفا در طي يك مراسم با شكوه اهداي نشان را در مقابل سران دولل جهان به بنده هديه كنيد
2007/10/27, 09:17:53 ق.ظ– Flag – Like – Reply – Delete – Edit – Moderate
سلام. اونجا تشريف داريد؟؟؟/
2007/10/27, 09:15:03 ق.ظ– Flag – Like – Reply – Delete – Edit – Moderate
خوبيد شما؟
من كه امشب محشرم
خدا رو شكر
از اون روز خوشگل ها بود
راستي اون طفلي هايي كه مثل من فرصت كتاب خوندن ندارند چطور بفهمند چه شيطوني كرديد
!!!!!!
نمي شه به ما هم بگيد
راستي خيلي هم از پاييز خوشتون مياد
اين كاملا معلومه
بلند بگيد بعله
!!!!!!!!
2007/10/26, 11:19:30 ب.ظ– Flag – Like – Reply – Delete – Edit – Moderate
سلام
خوبی؟
آفرین چه حافظه ای،چه اراده ای!!!
ای شیطون چه کار کردی؟
خیلی خوبه که آدم اینقده با اراده باشه.
بهت تبریک می گم.
پاییز امسال هم به خاطر اینکه من به وبلاگت میام واست جالبناکه!!!
خوش باشی.
فعلا بای تا های
راستی من چون کلاس داشتم دیر رسیدم و گر نه مقام اول نظرات ماله من بود.خودت که می دونی!!!!
2007/10/26, 08:53:57 ب.ظ– Flag – Like – Reply – Delete – Edit – Moderate
منظورتون از كتابتون چي بود ؟؟؟؟؟؟؟؟
مگه كتاب چاپ كرده ايد ؟؟؟؟؟؟؟؟
2007/10/26, 07:33:50 ب.ظ– Flag – Like – Reply – Delete – Edit – Moderate
يادتون باشه رتبه 1 و 2و 3و 4 نظر دادن را از آن خودم كردم و جامع و كامل نظر دادم
چي گفتم : جامع و كامل پس ياد بگيريد.
2007/10/26, 07:32:48 ب.ظ– Flag – Like – Reply – Delete – Edit – Moderate
پس شما الان يه نقاش يه دروازه بان يه نويسنده و يه وبلاگ نويس هستيد ؟؟؟؟؟؟؟؟
خوبه، به مامانتون بگيد شوهرتون بده چون از هر انگشتتون يه هنر مي باره .
آشپزيتون چطوره ؟؟؟؟ اگه اونم خوب باشه مامانتون نبايد وقتو تلف كنه.
راستي مايل به ازدواج هستيد ؟؟؟ با اين همه كمالاتي كه داريد حيفه بمونيد خونه باباتون.
از شوخي بگذريم واقعا راست راست نوشته بوديد متن پستتون رو ؟؟؟؟؟
واقعا خوب گفتيد ما انسانها بايد خودمون رو باور كنيم مگر نه اينكه ما اشرف مخلوقاتيم و خانشين خدا در روي زمين
يا حق
2007/10/26, 07:31:13 ب.ظ– Flag – Like – Reply – Delete – Edit – Moderate
حاالان خوندم .
عالي بود .اي ول به اين روحيه .
خوبه كه خودتون رو باور داريد .
اگه انسان به توانمندي ها و استعداهايش ايمان داشته باشد مشكلي به نام ناممكن ديگر وجود نخواهد داشت.
خب شما يه پسره 25 ساله هستيد ؟؟؟؟؟؟؟؟
همون كاري رو مي كنم كه شما مي كرديد :هي به من مي گفتيد پسر هستي.
خب خيلي خوبه كه ميانتون با پاييز يه ذره خوب شد.
متن جالب بود.
بقيه نظرمو بعدا مي گم.
2007/10/26, 07:26:48 ب.ظ– Flag – Like – Reply – Delete – Edit – Moderate
بابا آدم اگه آپ مي كنه يه خبري يه بوقي يه جيغي يه صدايي يه نشونه اي مي ده به ملت تا ملت بدونن اون آپ كرده.
هنوز مطلبت رو نخوندم.
اومده بودم بهتون بگم آره جونه عمت كامنتها رو نمي خوني !!
پس از كجا فهميدي اقليما چه پيشنهادي داده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ هان ؟؟؟؟؟
كه ديدم پست جديد گذاشتي آي آي آي
باشه ما هم بي خبر مي آيي و مي ريم.
بعدا اگه پستتو خوندم نظرمو مي دم.
2007/10/26, 07:17:13 ب.ظ– Flag – Like – Reply – Delete – Edit – Moderate
اول شدم
اول
نگاه كن ببين اول شدم .
اي ول به خودم
2007/10/26, 07:12:44 ب.ظ– Flag – Like – Reply – Delete – Edit – Moderate
ارسال یک نظر