۱۳۸۶ فروردین ۱۸, شنبه

مادرم معتقده که من به دایی بزرگه ام رفتم!دکتر روان پزشکی که از رشته اش خوشش نمی آد و در عوض خوره هنر از جمله ادبیات و شعر و بازیگریه....خب در زمینه علاقه نداشتن به رشته که مثل همیم،علاقه به ادبیات هم ای...من هرگز به گرد پای دائیم نمی رسم،ولی خب در کل ادبیات رو خیلی بیشتر از ریاضی دوست دارم...در هر صورت امیدوارم عاقبتم شبیه دائیم نشه که با گذشت 40 روز از پیوند کلیه اش،حالا بنده خدا کتفش شکسته!ولی خب قربون روحیه اش برم،اگه در کل ایران دست کم،تونستید آدمی به خوش روحیه گی اون پیدا کنید که در این حالت هم بگه و بخنده من رو هم خبر کنید......؟
جواب عسل خانوم:آره متوجه رفتن سید شدم،حالا من یه چیزی گفتم،نمی دونم چرا جدی گرفت،حالا هوادارانش گناه رفتن اونو گردن من نندازن؟می گی چیکار کنم عسل خانوم؟....فقط خدا کنه همچنان بهمون سر بزنه،دوست ندارم لینکشو بذارم تو قسمت فراموش شده ها چون باندازه کافی اونجا تلفات داریم....راستی فاتیما خانوم،لینک شما رو هم به درخواست شما آوردیم سر جاش،فقط من می دونم و تو اگه باز غیبت بزنه!!...........از پانتی عزیز هم به خاطر این که بهم سر زده ممنونم،نمی دونم این سطرها رو می خونی یا نه،ولی دوست دارم بدونی که تو اون قدر دوست داشتنی هستی که به این دیر به دیر آمدنهات در می شه!(چشمک!)...دیگه نمی دونم سوالی بود که من جواب نداده باشم،بعله هیرودیا خانوم،شما رو هم می بخشیم به شرطی که هرچه زودتر منو بکشی،باشه؟....دست دخترخاله عزیزم ریحانه خانوم هم با این ابراز محبتشون درد نکنه،بنده نوازی فرمودن..... ؟
در حال حاضر تو این فکرم که کل کتابم رو بریزم روی نت،دارم فعلا روی وب سایتش کار می کنم،وقت بشه و این حجم تنبل بزرگ اجازه بده می خوام یه وب سایت براش درست کنم.....راستی یه سوال!اکثر شما چه مستقیم چه غیر مستقیم در مورد آرزو گفتین:خوش به حالش!....دوست دارم صادقانه بگید چرا همچین احساسی نسبت به کسی دارید که نه دیدینش و نه می شناسینش....ممنون می شم،فعلا دایی فرهاد فردا در التزام رکاب باید بره ماموریت،امیدوارم وقتی برمی گردم دست کم یکی دو تاتون به این سوالم جواب داده باشید........پس فعلا! ؟
جدید اضافه شده:روز 19 فروردین وبلاگم سه سالش کامل شد...هیچ وقت فکر نمی کردم فضایی که روزگاری برای فرار از دلتنگی انتخاب کرده بودم این قدر متحول بشه....قطعا امروز وبلاگ سامورایی کوچک تنها محلی برای درد دل و گلایه های نا امیدانه نیست،هرچند عاملی که منجر به خلق این وبلاگ شد همچنان در پشت واژه ها و کلماتی که می نویسم حضور داره......تولد سه سالگی سامورایی کوچک مبارک،راستی یادتون نره به سوالی که در مورد آرزو پرسیده بودم جواب بدین

۷ نظر:

asale baba گفت...

سلام

منم امیدوارم بر گرده! در ضمن برای بار هزارم من عسل نیستم عسلی هستم!

من نگفتم خوش به حال آرزو! گفتم ایول به آرزو! یعنی دستش درد نکنه که کیش و ماتت کرد! :ی (فقط شوخی بوداااا

ولی خب اینکه یه نفر آدم رو دوست داشته باشه و واسه آدم ارزش زیادی قائل باشه دوست داشتنیه!

همین دیگه! ماموریت هم خوش بگذره!
asale baba | Homepage | 04.08.07 - 2:50 am |

مهرناز گفت...

كاشكي يه ذره هم از اين روحيه و اعتماد به نفس داييتون به من تزريق شه
ايشالا زود زود خوب مي شن
ماموريت هم خوش بگذره
من هم با پيشنهادتون موافقم دوست دارم بدونم اونهايي كه مي گن خوش به حال آرزو دلايلشون چيه؟ و چرا اين طور فكر مي كنند؟
راستش رو بخوايد اگر ازش خواستگاري مي كرديد من واقعا به حالش غبطه مي خوردم چون تو اين زمونه اين جور موارد كيمياست.ولي خوب فعلا دوست داشتن شما در حد صحبت هست و براي آرزو فايده اي نداره يعني تاثيري تو زندگيش نمي ذاره.حالا صبر كنيم ببينيم بقيه چي مي گن شايد نظرمون تغيير كرد
مهرن&# | Homepage | 04.08.07 - 6:48 am |

asale baba گفت...

سه سالگی ت مبارک! با تو نبودم! با وبلاگتم!!
asale baba | Homepage | 04.10.07 - 3:23 am |

khare kocholo گفت...

to ham bayad yadet bashe ke man baes shoodam in tahavool be voojood biyad ...! (etemad be nafso hal mikoni ?)
ba'zi vaghta az door mishe kheili kara kard hatta mishe kesi ro dost dasht va be yadesh bood
khare kocholo | Homepage | 04.10.07 - 11:34 am |

reyhaneh گفت...

داییتو این جوری نیگا نکن .. بنده خدا ظاهرش این جوریه .. تو که نمی دونی تو دلش یه لکه ی امید هم پیدا نمیشه ... :D
در مورد سوالت هم خوشبختانه من یکی که این حرفو نزدم .. اتفاقا همیشه تو دلم میگم اگه یه آرزویی باشه ،بیچاره آرزو !!
reyhaneh | Homepage | 04.11.07 - 9:46 am |

reyhaneh گفت...

در ضمن تولدشون مبارک .. به نظرم کار خارق العاده ایه که آدم یه وبلاگ رو 3 سال نگه داره .. و از اون خارق العاده تر اینه که طرف یه پسر باشه .. !!!
البته پسر که نه .. مرد !!!


ببینم مگه چی گفته بودی بهش ؟ هان ؟
عذاب وجدان داری الان ؟ اشکال نداره .. فکر نمی کنم کسی به خاطر حرف شما وبلاگش رو تعطیل کنه !! اونم ... !!
به قول خودت (چشمکا
reyhaneh | Homepage | 04.11.07 - 10:01 am |

Hirodiya گفت...

salam
A.movafagh va salamat bashi hamisheh!
B.khahesh mikonam nabakhshi!fekre in ro ham az mokhet biroon kon ke bokoshamet,felan ye projecte jadid bardashtam va kasi dige ro bayad bokosham!
C.age khabar kon moghe Up kardan bad nist!in ro faghat vase in goftam ke age didi Up kardam o bi khabar moondi az man narahat nashi!vase poste ghabli ham ke khdoam zood tar oumadam didam!
D.oun madare electrici ham az rveshe star va jahat e sa@ gard o ... hal nemishod,halesh kardam agar mayel boodi begoo ta behet begam che shekli shode!oun ravesh be nazaram baraye tahlile Mesh mo`asere na tahlile gereh!
E.Anyway az rahnamaeet kheyli mamnoonam chon komakam kard.
G.moraghebe khodet bash!
Hirodiya | Homepage | 04.12.07 - 2:34 pm |