۱۳۸۶ فروردین ۱۵, چهارشنبه

خیلی وقت بود این جوری نشده بودم...مثل روزهای اول....روزهای اول ساختن این وبلاگ....آرزو،چون اون حرف رو تو پست آخر سال زدم تنبیهم کردی؟خواستی نشون بدی که هنوز هم که هنوزه اراده کنی می تونی خاکم کنی؟....نیازی نبود آرزو،من خودم داوطلبانه خاکت می شدم....آرزو،خیلی وقت بود این جوری تو رو هوس نکرده بودم...باز اون درد قدیمی رو توی سینه و بازو و سرشونه هام احساس می کنم،جایی که دوست داشتم صورت تو قرار بگیره ولی خالیه......خوشحالم،خوشحالم که بعد این همه سال هنوز هم تو اون کسی هستی که اگه اراده کنی می تونی اشکم رو دربیاری......دوستت دارم آرزو،حاضرم اینو فریاد بزنم..................... ؟

۵ نظر:

مهرناز گفت...

چي بگم والا
من كه هنوز نتونستم دركتون كنم
باور كنيد سعي مي كنم ولي نمي شه
مهرن&# | Homepage | 04.04.07 - 12:29 pm |

asale baba گفت...

نمی دونم!
نه تاییدت می کنم و نه سرزنش... زیادی خصوصی بود ولی ایول به آرزو


راستی فرهاد... دیدی مهدی رفته؟؟
asale baba | Homepage | 04.05.07 - 6:05 am |

reyhaneh گفت...

ما هممون از این بابت خوشحالیم ... حقته !! ایول آرزو .. برو جلو ما باهاتیم :D
reyhaneh | Homepage | 04.06.07 - 7:42 am |

panti(ye duste bi marefat گفت...

sale no mobarak duste ghadimie man
panti(ye duste bi marefat) | Homepage | 04.06.07 - 11:05 am |

hirodiya گفت...

in ghazal ro kheyli doost daram va taghdim mikonam be to va Arezoo:
Ashkara nahan konam ta chand?
doost midaramat be bange boland
Delam az jane khish dast beshost
bad az aan didieh bar rokhe to fekand
Asheghane to nik mazoorand
zann ke nabood kasi to ra manand
Dideh ei ko rokhe to dideh bood
be khiyale to key shavad khorsand!?!
*
Farhad jan
eshghat paydar,delat be vos@e asmane aabi!
hirodiya | Homepage | 04.07.07 - 10:04 am |