۱۳۸۸ مهر ۳۰, پنجشنبه

نمی دونم چند وقت بود که وارد محوطۀ دانشگاه تهران نشده بودم...امروز با مادرم رفتم اونجا،جلسه تعاونی مسکن استادان دانشگاه بود برای واگذاری واحدهایی که خیر سرشون از هیجده سال پیش دارن می سازن براشون و تازه الان آماده واگذاری شده...خب من بیشتر از جلسه برام فضای دانشگاه جالب بود...نسبت به اون موقعی که اونجا تحصیل می کردم تغییراتی کرده...می شه گفت تمیز تر و خوش منظره تر شده...هرچند من خاطرات چندان دلچسبی از دوران دانشجوییم ندارم،ولی خب همون فاصله در شمالی تا تالار دکترقریب روکه رفتم،حال و هوای دوران دانشجویی و سال اول دانشگاه برام تداعی شد...چه روزهایی بود...با چه امید و آرزویی وارد دانشگاه شده بودم و بعدش چه طور توی ذوقم خورد...می دونی،به نظر من والدین مقصرن،البته شاید واقعا دست خودشون نباشه،ولی این که بیای از دانشگاه یه تصویر مدینه فاضله توی سر بچه پشت کنکوری ترسیم کنی به نظرم بزرگترین خیانت روزگاره!...دانشگاه خوب هست،خیلی هم محسنات داره و درس خوندن در اون خیلی از درها و راه ها رو به روی آدم باز می کنه،ولی مدینه فاضله نیست،وقتی واردش بشی تازه اول بدبختی ته،باید با یه دنیایی کنار بیای که هیچ پیش آگاهی در موردش بهت ندادن،با درسهایی سروکله بزنی که هیچ به نسبت دبیرستان آسون نیست!این قدر نگید به بچه هاتون برو دانشگاه دیگه تمومه!خیانت نکنید آی پدر و مادرها!....ای کاش یاد می گرفتیم به قیمت برآورده شدن آرزوها و از یاد رفتن ناکامی هامون،این قدر دروغ نگیم! ؟

بگذریم،روز شانس مادرم بود،در قرعه کشی هم متراژ خوبی بهش افتاد و هم از نظر طبقه و چشم انداز جای خوبی نصیبش شد،هرچند هر چی پول بدی آش می خوری و بنده خدا برای تتمه کار باید بره سی میلیون دیگه جور کنه تا خونه ای رو که هیجده سال پیش قرار بوده با پنج میلیون بخره،حالا بعد کلی پرداخت قسط در مجموع با چندین برابر قیمت بخره...دلم براش سوخت ولی خب بنده خدا خیلی خوشحال بود،اینه که توی ذوقش نزدم و چیزی نگفتم.......... ؟

عرض می شه که،بالاخره بلوک ما به لطف چشم و هم چشمی و حسادتها در کورس رقابت سوسول بازی عقب نموند وبالاخره به حول و قوه الهی صاحب آیفون تصویری شدیم!..حالا مشت حسین آقا هروقت که از جالیز برگرده می تونه هندونه ای که چیده رو به ننه جونش نشون بده!....کار به محسناتش ندارم ولی واسه پنج طبقه دو واحدی که همه به جلوی درشون دید دارن نصب چنین چیزی به نظرم جز پز دادن و از دیگرون عقب تر نموندن هیچ توجیه دیگه ای نداره،حالا هر کی هر چی دلش خواست بگه!....؟ا

فردا شب جشن عروسی همون دوستمه که پنجشنبه پیش رفته بودم حنابندونش...خب دوباره یه سه ساعت ناز رو یه بند خواهم رقصید...هرچند بیشتر از عروسی دلم هوس پارتی و تولد کرده....کسی نمی خواد بگیره؟گارانتی رقص خوف می دم با خدمات اضافه...نیم ساعت اول رایگان..ژانگولر و تانگولر هم روش!...نبود؟........شاد باشید و آخر هفته خوبی داشته باشید بچه ها

۱۰ نظر:

مينا گفت...

با اون بحث مدينه فاضله به شدت موافقم.حرف دل منو زدين.سال كنكور همه ميان بهت مي گن تو يه سال زندگي رو حروم كن به خودت بعد تا آخر عمر راحتي:يه سال بخور نون و تره يه عمر بخور گوشت بره!!
البته اين سخن بسيار غلط مي باشد و از گوشت بره تا سالها خبري نيست.همون تره رو هم به آدم بدن بايد كلاهش رو بندازه هوا!!البته پسرخاله من بر خلاف همه از قبل منو نسبت به فضايي كه قرار بود واردش شم آگاه كرده بود و گفته بود كه تازه اول بدبختياته.واسه همين يه آمادگي نسبي داشتم.ولي خوب بازم يه شوك به آدم وارد مي شه
موفقيت مادرتون رو هم تبريك مي گم!
عروسي هم خوش
2009/10/22, 09:55:55 ب.ظ– Flag – Like – Reply – Delete – Edit – Moderate

مينا گفت...

بگذره!جاي ما رو هم خالي كنين
2009/10/22, 09:58:01 ب.ظ– Flag – Like – Reply – Delete – Edit – Moderate

شیری&# گفت...

جام جم آنلاین: تلفن همراهم زنگ می‌زند، وقتی گوشی را برمی‌دارم، صدای آشنای قاضی حسینی ، رئیس دادگستری پاکدشت را می‌شنوم ؛ صدایش آشکارا می‌لرزد.

وقتی علت را جویا می‌شوم، می‌گوید: یک جوان به علت فقر و ناتوانی برای معالجه خود در یک قدمی مرگ قرار گرفته است.

رئیس دادگستری پاکدشت ادامه می‌دهد: از وضعیت این جوان چند روز پیش اطلاع یافتم. او عضو یک خانواده فقیر است که ماهانه 30 هزار تومان از طریق بهزیستی دریافت می‌کنند. چندی پیش این جوان پس از سقوط از بلندی و شکستگی لگن، مدتی را در یکی از بیمارستان‌ها بستری می‌شود و پس از ترخی
2009/10/23, 03:52:10 ب.ظ– Flag – Like – Reply – Delete – Edit – Moderate

شیری&# گفت...

ترخیص از بیمارستان، به یکباره یکی از پاهایش به طرز غیرمعمول شروع به عفونت شدید می‌کند و زمانی که او به سراغ بیمارستانی که در آن بستری شده بود می‌رود، از وی برای بستری شدن دوباره درخواست پول می‌کنند، اما چون قادر به پرداخت هزینه درمان خود نبوده، بناچار به خانه بازمی‌گردد و اکنون نیز در اوج جوانی به انتظار مرگ نشسته است.

وی می‌گوید: اواز کسی شکایت ندارد وتنها در انتظار دستی ا ست که یاری‌اش کند تا بتواند زنده بماند و به آرزوهای خود برسد.

رئیس دادگستری پاکدشت بغض می‌کند و می‌گوید: با دیدن این جوان احساس می‌کنم باید
2009/10/23, 03:52:52 ب.ظ– Flag – Like – Reply – Delete – Edit – Moderate

شیری&# گفت...

باید همه برای نجات او تلاش کنیم و نگذاریم او به دلیل فقر ... .

رئیس دادگستری سکوت می‌کند و متعاقب این سکوت معنی‌دار صدای بوق اشغال تلفن ....

قاضی نتوانست بغض ترکیده‌اش را پنهان کندو....
در چنین مواقعی چاره‌ای نداریم تا دست یاری به سوی شما هموطنان، مسئولان وزارت بهداشت و پزشکان متعهد دراز کنیم تا شاید جوان بیمار فردا شاهد طلوع دوباره آفتاب باشد.
....................................................
می دونم به پستتون ربطی نداره ولی اینقدر دلم بدرد اومد که دارم به هر کی می شناسم چه در دنیای حقیقی و چه در دنیای مجازی اطلاع می دم
عکسش رو که دیدم خیلی حالم بد شد. تا حالا آدم ب&#
2009/10/23, 03:53:29 ب.ظ– Flag – Like – Reply – Delete – Edit – Moderate

شیری&# گفت...

تا حالا آدم با یه پای 50 کبلوگرمی ندیده بودم
لطفا هر کی می تونه اطلاع رسانی کنه
اجرتون با خدا
2009/10/23, 03:54:07 ب.ظ– Flag – Like – Reply – Delete – Edit – Moderate

abrebahar گفت...

salam dadashi

in babolsariya ham k dg shooresho dar avordan.....dame tahason ba bilo kolang oomade boodan pishe neyroohaye basijo ansar ta komakeshoon konan...bade entekhabato migam...khordad..!

kolan daran mimiran az esteres har chand navabeghe daneshgahemoon hame ya be nahvi saket shodan ya montazere mohakemean...

mamnoon az khabaro ahvalporsit...dadashi tabrik migam...omidvaram be behtarina dast peyda konin va hamishe khoonevadatoon salem bashan
2009/10/24, 05:24:02 ب.ظ– Flag – Like – Reply – Delete – Edit – Moderate

مينا گفت...

حوصله آپ ندارم
2009/10/25, 05:45:38 ب.ظ– Flag – Like – Reply – Delete – Edit – Moderate

مينا گفت...

شما جدا به من لطف دارين.ممنونم كه نگرانم شدين.چيز مهمي نيست.خوب مي شم.
چشم،اگه نياز داشتم حرف بزنم حتما شما يكي از گزينه هام خواهيد بود براي درد دل.
بازم ممنون
2009/10/25, 09:06:57 ب.ظ– Flag – Like – Reply – Delete – Edit – Moderate

na گفت...

slm...che khoob az dorane daneshjooyi gofti....manam daneshjooye uni tehranam...be har ki begi ba koli hasrat negat mikone o hezar ta afarin behet mige...vali man midunam k harooz sob bi angizetar az rooze ghabl miram uni...khodam k fek mikonam afsordegi gereftam albate hame fek mikonam man ye dokhtaram k dge daram az khoshi o bikhili mimiram....vali jedan afsorde shodam albate man taghsire maman babam nemdiunam taghsire dabiraye konkore k ye riz too gooshemun khoondan ye emsalo bekhunin k dge hamechi tamum mishe....manaaaaaaaaaaaaaaaam ye mehmoonie toooop mikham ......
2009/10/25, 11:28:23 ب.ظ– Flag – Like – Reply – Delete – Edit – Moderate