۱۳۸۷ مرداد ۴, جمعه

چند روز پیش که داشتم واسه خودم تنهایی تو محلمون قدم می زدم و فکر می کردم،به این نتیجه رسیدم که من باید دست کم دویست سیصد سال پیش و در زمان ایلخان ها و خوانین به دنیا می اومدم چون عجیب احساس می کنم از نظر بلندپروازی،آزمندی و طمع به اونها رفتم...همه چیز رو دوست دارم برای خودم به دست بیارم...همه چیزو! ؟
صحبتم با روزگار:بذار اونها با دلخوشی های کوچکشون پشتگرم باشن...به چنان موفقیت،محبوبیت و ماندگاری ای برسم که اونها به خواب هم نبینن!یه روزی همه جست و جوم خواهند کرد و برای همیشه دورم جمع خواهند شد،موفقیتهای شما ارزونی خودتون! ؟

۶ نظر:

asale baba گفت...

وا! سلام! خوبی شما؟؟؟؟؟
2008/07/25, 06:40:53 ب.ظ– Flag – Like – Reply – Delete – Edit – Moderate

man گفت...

migama, yani manma bayad josto joot konam?
cheghdr doori!
2008/07/26, 11:18:12 ق.ظ– Flag – Like – Reply – Delete – Edit – Moderate

می جون گفت...

سلام
یه نفرو می شناسم که این طوریه و خیلی مورد تنفر.همه جا سرک میکشه و رو اعصاب همه هست.واقعاً خیلی بده.آدمی که همه چیو واسه خودش بخواد دیگرانو دیوونه میکنه.
راستی توت فرنگی که اومدی من اونجا مرجانم.نه می جون.
مرسی که اومدی بازم بیا
یه عالمه آپ کردم نیومدی
2008/07/26, 08:17:38 ب.ظ– Flag – Like – Reply – Delete – Edit – Moderate

hirodiya گفت...

hame chiz ro?
hameye hameye hamechiz ro aya?
2008/07/26, 09:51:32 ب.ظ– Flag – Like – Reply – Delete – Edit – Moderate

hirodiya گفت...

delam tang shod vaghtiposte ghablit ro khoondam...
deltangi hayat gozara bashad rafigh
2008/07/26, 09:52:25 ب.ظ– Flag – Like – Reply – Delete – Edit – Moderate

abrebahar گفت...

ghaboolidam

dadashi ghabool shodam......................
2008/07/27, 02:03:21 ب.ظ– Flag – Like – Reply – Delete – Edit – Moderate