۱۳۸۵ مرداد ۲۴, سه‌شنبه

بعد ده ماه علاف کردن و تو خماری گذاشتن،بالاخره وزارت ارشاد بهم می گه حق نداری کتابت رو چاپ کنی....می دونی،زیاد از این بابت ناراحت نیستم،از اولش هم به سطح شعور و درک و جنبه این آقایون ذره ای امید نداشتم،اینا رو چه به کتاب در مورد نوجوونها؟!!ولی می دونی چی اذیتم می کنه؟این برخورد زننده شون که انگار من جرم مرتکب شدم....یکی ندونه فکر می کنه من کفر نوشتم،یا داستانهای سکسی یا چه می دونم سیاسی،خوبه قصه چهارتا بچه اس،اگه بزرگ بودن شماها چه قشقرقی به پا می کردید؟
فعلا نمی دونم چیکار کنم ولی شاید همون طور که از اول هم تصمیمشو داشتم کل کتاب رو گذاشتم روی نت تا هر کی دوست داشت بره بخونه،من ریالی چشم داشت به این اثر نداشتم و اگه نوشتمش به خاطر احترامی بود که به یه سری مسائل داشتم،به خاطر اعتقاداتم ............. ؟

۵ نظر:

reyhaneh گفت...

اگه واسه خوردن گلشیفته می خوای بری ، بهتره منصرف شی . چون جز یه صحنش ، بقیه جاها خونی مالی و سیاه و در حال گریه کردنه!! از ما گفتن ... با خودت حتما یه چیپس ببر .. ممکنه نتونی بخوریش!!
reyhaneh | Homepage | 08.15.06 - 5:58 am |

مریم گفت...

اخی . حالا شما خودشو ناراحت نکن ..
به نظر من که نذارش رو نت .. یه خورده دیگه برو تلاشتو بکن .. چه میدونم آشنایی . پارتی بازیی چیزی .. چاپ بشه خیلی باحال تره !! .. به خاطر همون اعتقاداتت تلاشتو بکن
مریم | Homepage | 08.15.06 - 8:59 am |

sanam گفت...

webloge jadidame khoshhal misham sar bezani. inkki khodet az ketabet razi bashi hamin kafiye
sanam | Homepage | 08.15.06 - 1:33 pm |

شقایق گفت...

heyf...vaghan heyf...
hamishe haminjurie...inja kasi dus nadare daste mardom chizi bede ke ba khundanesh fahmide tar beshan
شقاي&# | Homepage | 08.16.06 - 5:54 am |

مهدی گفت...

آقا جان
شما میخوای بری واسه گردش و تفریح
اصلا یه امیدی داری که اگه سختی هم بکشی آخرش خوشه
ولی من بدبخت چی...به چه امیدی برم اونجا..مثلا قرار بهم خوش بگذره

در ضمن داداشه من باید اولش کتابتو میدادی من یه نگاه میکردم تا به مشکل بر نمی خوردی. همچین بات درستش میکردم که...(نیش
مهدی | Homepage | 08.18.06 - 6:46 am |