بچه که بودم از کارتونهایی که تماشا می کردم خوشم می اومد،دوست داشتم یه جوری بشه که بتونم داشته باشمشون...پس مداد برداشتم و کشیدمشون
بعدا از دروازه بانی عابدزاده خوشم اومد،خصوصا از شیرجه زدنهاش،پس دست کش دستم کردم و روی آسفالت دو متر شیرجه زدم و شوتهای همکلاسی هامو گرفتم
گذشت و یه روزی از داستانی که مونت گومری نوشته بود خوشم اومد،پس قلم برداشتم و رمان نوشتم
از آرزو خوشم اومد،به دستش نیاوردم،ولی احساسش رو قورت دادم و شدم خود آرزو...تموم اون کسانی که دوستشون داشتم الان بخشی از وجودم هستن و با من نفس می کشن
از شائولین خوشم اومد،پس رفتم شائولین یاد گرفتم
.....
و هنوز خیلی چیزها هست که دوست دارم یاد بگیرم و به دست بیارم.....و تا اون روز می خوام که به زندگی ادامه بدم....تا روزی که هر چیزی رو که اراده می کنم بتونم به دست بیارم
۱۳۸۸ آذر ۲۴, سهشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۴ نظر:
salam
ba in eradeo poshtkari ke dari har chizio ke bekhay be dast miyari!!!
sha nakon!!!!!!!
shad zi & salamat
2009/12/15, 09:52:19 ب.ظ– Flag – Like – Reply – Delete – Edit – Moderate
sha nakon hamun shak nakone :D
2009/12/15, 09:53:53 ب.ظ– Flag – Like – Reply – Delete – Edit – Moderate
baba erade
baba poshtkar
baba khastan tavnestan ast
2009/12/16, 12:09:52 ق.ظ– Flag – Like – Reply – Delete – Edit – Moderate
اينايي كه گفتين نشونه آدمهاي موفقه.از وقتي باهاتون آشنا شدم هميشه تو دلم تحسينتون كردم كه چه پشتكاري دارين و ميرين دنبال كارهايي كه دوست دارين.
بازم به اين اراده و پشتكارتون ادامه بدين.هنوز كلي قله موفقيت پيش رو دارين كه بايد فتحشون كنين.اميدوارم توي اون روزا باشم و به خاطر فتوحاتتون بهتون تبريك بگم!
شاد و پيروز باشيد
2009/12/16, 08:50:36 ب.ظ– Flag – Like – Reply – Delete – Edit – Moderate
ارسال یک نظر