۱۳۸۵ خرداد ۲۳, سه‌شنبه

ظاهرا مطلب قبليم براي هيچ كس جالب نبوده پس ديگه ادامه اش نمي دم...فقط!با عرض معذرت از بقيه دوستان به خاطر اين جمله اي كه مي خوام بگم: ؟
به اون دوستي كه ديگه برام عزيز نيست خيلي جدي و بدون ذره اي شوخي بگم كه اگه يه بار ديگه از جانب خودت يه ابله رو بفرستي كه بياد تو وبلاگم هر چي لايق خودشه بهم بگه،مطمئن باش كاري مي كنم كه پشيمون بشي،حد خودت رو بشناس و به قول انگليسها:؟
DON'T TRY MY PATIENCE!!! ؟
خب بعد از اين حركت مي شه گفت خشن كه منو به ياد دوران دبيرستان و سامورايي بازيهام انداخت،بريم سر پست امروز..ديروز صبح موقعي كه داشتم سوار يه ماشين شخصي مي شدم تا برم سر كار،بين راننده كه يه مرد جوون عينكي با سبيل تابدار بناگوش در رفته بود و مسافر ميانسالي كه به تازگي پياده شده بود،بگو مگويي شكل گرفت و شنيدم كه مسافره به راننده گفت:وقتي ازت سوال مي پرسم درست جواب بده!راننده هم صاف تو چشماش نگاه كرد و گفت:سوالت بي ارزش بود،خودتم بي ارزشي!....تو دلم گفتم از شانسمون اول صبحي گير چه راننده چتي افتاديم.خلاصه مدتي در سكوت سپري شد تا اين كه جلوي بيمارستان ميلاد راننده سكوت رو شكست و خطاب به سرنشينان عقب كه من هم جزوشون بودم گفت:ببخشيد اگه بي ادب بودم...آخه اين يارو(اشاره به مسافري كه پياده شده بود)موقع سوار شدن كلي اذيتم كرد،تو ميدون آزادي درست جايي كه اگه يه دقيقه اضافه وايسيم افسر جريمه مون مي كنه گير دست تكون داده،اون وقت به جايي اين كه زود سوار شه مي پرسه:آقا كرايه آزادي تا شهرك آزمايش چقدره؟گفتم:300 زود سوار شو تا جريمه نشدم!مي بينه افسر داره نگام مي كنه ها،به جاي اين كه سوار شه گير داده كه من فقط 250 تومن دارم!بهش گفتم باباجون اشكالي نداره سوار شو!خلاصه اون قدر موس موس كرد كه جريمه شدم......و رو كرد به زن چادري كه جلو بغل دستش نشسته بود و اونو شاهد گرفت و گفت:درسته مادر؟...زنه از گوشه چادر يه نگاهي بهش كرد و بعد با حالت معترضي گفت:والا تو اون قدر منو موقع سوار شدن هول كردي كه سرم خورد به حاشيه در ماشينت!خيلي سرم درد گرفت ولي خب چيزي نگفتم!ولي حالا كه خودت گفتي،تو اگه از جريمه شدن مي ترسي اصلا مسافر كشي نكن!يا يه جايي نيگه دار كه جريمه ات نكنن،من كه نمي تونم هول هول سوار شم چون تو......خلاصه يه ربعي اون زنه داشت گله مي كرد،تو آينه نگاه رانندهه كردم،معلوم بود از اين كه اون مسئله رو پيش كشيده مثل سگ پشيمونه،نتيجه اي كه از اين ماجرا گرفتم اين بود كه تحت هر شرايطي،بهتره سعي كني بابت چيزي توضيح اضافي ندي و نظر هر كسي رو هم نپرسي!.... ؟
حالا كه به آخر مطلب امروز رسيدم دارم به خودم مي گم حيف از اين چند جمله اي كه اول اين متن حروم اون ابله كردم،مي دونم سكوت بهترين جواب براي همچين به اصطلاح آدمائيه،ولي چون متاسفانه دفعه اولش نیست این کارو انجام می ده گفتم بذار یه بار برای همیشه جوابشو بديم و اگر تا به حال نداديم از بزرگ منشيمون بوده نه بي زبونيمون...بازم معذرت از بقيه دوستان بابت اين جملات،مي رم بيرون يه كم هوا بخورم....شب خوش دوستان! ؟

۲ نظر:

ashk kochike گفت...

آخ آخ این راننده تاکسی ها ! ...من تو کل این 19 20 سال تنها سوار تاکسی نشده بودم یعنی اصلا نمیدونستم چه مدلیاست تا دو هفته پیش ماشین دستم نبود دنبال کارا گواهینامه ام بودم ....وواااااااااا همه راننده تاکسی ها به جا اینکه اون وری رانندگی کنن روشونو میکردن عقب رانندگی میکردن یا از آینه هی نگاه میکنن و فک میزنن ! ...یکیهم فرمون رو ول کرده بود روزنامه میخوند !!!!!!!!!!!!!!! دیوانه
ashk kochike | Homepage | 06.15.06 - 3:27 am |

sanam گفت...

belakhare doros shod be nazare man hamishe behtarin javabe
sanam | Homepage | 06.18.06 - 7:18 am |