۱۳۹۰ خرداد ۲۳, دوشنبه

عاقبت رمان نویسی

می دونی،نمی خوام بگم اصلا دنبال نوشتن کتاب نرو،چون بستگی داره چی بنویسی و اگه از این کتابها بنویسی که کمک کنه چه طور آقایان و خانومها تجربیات عشقولانه موفقی داشته باشن،کتابت به چاپ دهم و بیستم می رسه ولی غیر از این هرچی بنویسی بلایی سرت می آرن و اون قدر می برن و می آرنت که از کرده ات پشیمون می شی
حالا آواز درنا به جهنم که ده سال از بهترین سال های عمرم صرف نوشتنش شد و آخرش هم هر سه جلدش توقیف شد،یه داستان کوتاه سی صفحه ای هم برای این که چاپ بشه باید از هفت خوان رستم بگذره....یه ماه پیش بردم تحویل دادم،می گن تا شهریور صبر کنید تازه بهتون بگیم حق دارید چنین چیزی رو چاپ کنید یا نه....فکرشو بکن وقتی واسه یه داستان سی صفحه ای این طور معطل می کنن لابد برای آواز درنای سه جلدی و دو هزار صفحه ای می خوان یه قرن طولش بدن...نخواستیم بابا،این جلد سوم هم می ذاریم روی نت تا به کوری چشم حسودان مثل دو جلد قبل خونده و استقبال بشه...مگه در عصر ارتباطات و اینترنت می شه جلوی حرف زدن کسی رو گرفت؟دلتون خوشه به خدا!.....

۱ نظر:

mahsa گفت...

omidvaram hadaghal in yeki akhare tabestun chap she :)