۱۳۸۷ بهمن ۱۲, شنبه

همیشه عاشق اجرای نقشه های دو نفری بودم...نقشه هایی که پایه اش شیطنت بود،البته شیطنتهایی معصومانه که وقتی درست اجرا می شد یه خاطره شخصی دو نفره رو ایجاد می کرد...ولی خب از شانسم معمولا هم پیمان نداشتم...و این حس هنوز هم درونم وجود داره و به قوت خودش باقیه و با این که کم کم داره سنی ازم می گذره همچنان دنبال همدست هستم برای اجرای نقشه هام!(چشمک)....دیروز استاد شائولینم من و یکی از شاگردای دیگرش رو که از کارش راضی بود بعد کلاس نگه داشت و یکساعتی رو داشتیم تکنیک اجرا می کردیم و اون عکس می گرفت،آخه قراره استادم برای سبکش کتابی رو چاپ کنه و خب اگه همه چیز خوب پیش بره و از تصاویر ما در اون کتاب استفاده خواهد شد....هیچ وقت فکر نمی کردم که تصویرم زودتر از آثارم سر از ویترین مغازه ها در بیاره....اصولا هیچ از این که آفتابی بشم خوشم نمی آد و قایمکی و توی سایه بودن رو بیشتر دوست دارم،به قول خودم اون جوری احساس امنیت بیشتری می کنم ولی خب همکلاسیم،که یه خانومه رو پا بند نبود،خیلی خوشحال بود که انتخاب شده و عکسش قراره چاپ بشه....می دونی،ادعا نمی کنم که اگه عکسم توی کتاب چاپ بشه(کتابی که قراره اولین منبع سبک شیان شینگ چوان باشه و در کل کشور پخش بشه)خوشحال نمی شم ولی خب من که موندگار نیستم،هیچ یک نیستیم،این آثار و کارهای به جا مونده مونه که بعد از ما به حیاتش ادامه می ده و اگه چیز قابل ملاحظه ای باشه باعث می شه همیشه در اذهان تداعی بشیم و ازمون به نیکی یاد کنن.....خیلی فلسفی شد،نه؟بهت حق می دم..راست گفتی....بیام یه کم هم عادی برخورد کنم،چطوره؟
خیلی خوشحالم این روزها،اونی که روزگاری براش دفتر یادداشت گم شده اش رو یواشکی گذاشته بودم اونجایی که صبح ها می ایستاد،حالا از حد یه رویا خارج شده،البته هرگز بهش نگفتم که من بودم که دفترتو پیدا کردم،گفتم بذار این به صورت یه راز برای خودم بمونه ولی می دونی،خیلی شیرینه،خیلی دلپذیره ببینی با رویاهات می تونی ارتباط واقعی برقرار کنی و به همون قشنگی ببینیشون که در رویا می دیدی.....تکراری می شه ولی باید بگم،سال هشتاد و هفت داره خیلی خوب تموم می شه،خیلی بهتر از اون چیزی که در شروعش تصور می کردم و خب،پست آخر سالم رو از حالا دارم در ذهنم آماده می کنم تا درست و حسابی از خجالتش در بیام....چیزی که از عمر سال هشتاد و هفت نمونده،یک ماه و نیم،پس این چند روز رو هم سعی می کنیم باهام خوش سرکنیم تا در انتها با خاطره ای خوب از هم جدا بشیم....خاطراتی که شاید دیگه هرگز تکرار نشن و به عنوان بهترین روزهای زندگی در آینده ازشون یاد بشه.....موفق باشید بچه ها،ممنون که بهم سر می زنید! ؟

۳ نظر:

saniya گفت...

khabararyiye?!
2009/01/31, 05:03:30 ب.ظ– Flag – Like – Reply – Delete – Edit – Moderate

eghlima گفت...

salam
khobe.kheili khobe ke sale khobio dashti.midoni vase man age sale kheili khobi nabod ye chizio tajrobe kardam k vaghti be har ki migam dahanesh baz mimone.yeki do bar ham khodet behem gofti k tajrobash konam!!(cheshmak)
khosh bashi.
felan bye ta hi.
2009/02/01, 12:01:34 ق.ظ– Flag – Like – Reply – Delete – Edit – Moderate

Hirodiya گفت...

1.omidvaram ke khodet khoob o movafagh va albateh hamisheh khosh hal bashi.
2.dar morede ketab kheyli khosh hal shodam.lezat bakhsh bood vasam!chikar konim dige!kharabe refighim.to ro mibinim too ketab!engari ke khodemoon ro didim.
2009/02/03, 11:44:51 ق.ظ– Flag – Like – Reply – Delete – Edit – Moderate