تو این یکی دو ماه،بد جور هنر هفتم رو وارد زندگیم کردم،البته از پنج سال پیش که یه اتفاق باعث شد وارد بیزینس سی دی فیلم بشم و حتی قبلش که نوجوون بودم،پیگیر سینما بودم و یه زمانی هر ماه مجله فیلم می گرفتم،در هر صورت این علاقمندی من به سینما در طول زمان دگردیسی پیدا کرد و بالغ شد و رسید به حال حاضر که ما از چیزی که زمانی بصورت جنس داد و ستدش می کردیم برای تلذذ روحی مون سود ببریم...خودمونیم ها،سالها چه چیزای نابی رو بیزینس می کردیم و خودمون خبر نداشتیم!این حرفی که زدم یه دفعه منو یاد یه چیزی انداخت،یاد که نه،احساس یه چیزی رو برام باز سازی کرد،نمی دونم بگم یا نگم،چون ممکنه از سوی خانومها آماج ضربات دم پایی قرار بگیرم،ولی خب سر بسته بگم که حالت کسی رو پیدا کردم که عاشق جنسی شده که خرید و فروش می کرده،حالا تجسمش با خودتون!(لبخند دندان نمای شیطانی!) ؟
اخیرا چند فیلم به جرگه فیلمهای آبگوشتی در پیتی که دیده بودم اضافه شد،تا به حال هر وقت می خواستم فیلمی رو اسم ببرم که در حین تماشاش خوابم گرفته(چون این امر در مورد من بی سابقه اس و معمولا یه فیلم رو خیلی دقیق تماشا می کنم)از سام و نرگس یاد می کردم و جناب قادری کارگردانش که گویا هنوز متوجه نشده که انقلابی صورت گرفته و دست کم سی سال از زمان فیلم فارسی گذشته!ولی خب فیلم گیس بریده باعث شد جدا تجدید نظر کنم و متقاعد بشم که فیلم آب دوغ خیاری تر از سام و نرگس هم هست،در عمرم ندیده بودم یه کارگردان در مورد چیزی که تا این حد ازش بی اطلاعه فیلم بسازه،اصلا انگار براش تعریف کرده بودن همه ماجرا رو،سکانس هایی هم که شریفی نیا با دخترش(گلشیفته فراهانی)درگیری فیزیکی پیدا می کرد که دیگه اوج کمدی صحنه بود،فکرشو بکن،پدری به جای این که با دست گلوی دخترشو فشار بده تا خفه اش کنه با دسته صندلی این کار رو انجام بده!!!!!!!!!!!!...البته نزنیم تو سر تولیدات داخلی،تولیدات خارجی و حتی هالیوودی هم گاهی اوقات دست کمی از این فیلمها ندارن،به عنوان نمونه می تونم به مرد عنکبوتی 2 و سری فیلمهای جیغ اشاره کنم که در یه کلام بگم فاجعه بودن!صد رحمت به فیلمهای هندی!!باز خوبه ما آسیایی ها یه کم شرم حالیمون می شه و از کارمون که انتقاد بکنن سرمون رو می اندازیم پایین،این کمپانی های غربی که قربونش برم شاخ ادعاشون فلان آسمون رو دریده،خبر تهیه مردعنکبوتی 3 رو که حتما همه تون شنیدید،این جیغ رو هم ولش کنن تا شماره شیشصدم ساخته می شه!!! ؟
چند وقت پیش جلو آینه یه نگاهی به خودم انداختم و همچینی تقوط شد به حالم و گفتم:به به!مبارکم باشه!...از دو سه سال پیش چند تار موی سفید رنگ دم پاگوشهامون داشتیم که خب می ذاشتیم به حساب بزرگ شدن و عاقل شدنمون،حالا مثل این که این تار موهه تعریف ازش کردیم خر کیف شده،شروع کرده چونه ما رو در نوردیدن،خدمت منورتون عرض بکنم که این جانب موفق به کشف چند تار ریش سفید در طول و عرض صورتمون شدیم و همچنان که پدرانه دستی به محاسنمون می کشیدیم عرض کردیم :گندت بزنه ای احسن الخالقین!!گویا سن ما رو با همسایه بغلی اشتباه گرفتی،اون صفر کنار سن ما رو بردار لطفا،خدا هم خداهای قدیم!خب البته هر کی باشه بعد این همه سال تقبل زحمت خسته می شه و یه سوتی می ده و این شانس منه که سوتیش باید دامن منو بگیره!! ؟
چند روز پیش از جانب یکی از دوستان بسیار عزیزم(که خیلی هم دوستش دارم)مورد تهاجم دمپایی گونه کلامی قرار گرفتم،ایشون معترض بودن که چرا بنده پست قبل رو پیش از دریافت نظراتشون منتشر کردم،اینجانب هم در حالی که همین طور دمپایی های پرتاب شده رو جا خالی می دادم با اشاره به پاراگراف اول پست قبل خاطر نشان کردم که هنوز مشتاق دریافت نظرات دوستان هستم و از نقدهاشون استقبال می کنم و خب پست قبلی جوابی بود به دوستانی که زودتر اظهار لطف کرده بودن و زشت بود اگه من جوابی نمی دادم آخه ادبم کجا رفته؟
بسیار خب،ما فعلا تعطیل کنیم،آخر ساله تا گردن تو کار دست و پا می زنم و وقت سر خاروندن ندارم و اصلا نمی فهمم چه جوری شب می شه و چه جوری صبح(الکی!)!بچه های خوبی باشید،تا من برگردم،خب؟
پ.ن یک:خودم می دونم تو این پست عشق دمپایی منو کشته بود! ؟
پ.ن دو:خطاب به دوستانی که در جواب مطلبی که در مورد تار موی سفید نوشتم می خوان بهم پیشنهاد مزدوج شدن رو بدن در کمال احترام می گم(دوستتون دارم به خدا ناراحت نشیدا ولی)لطفا پیشنهادتون رو در یخچال دور از دسترس اطفال نگهداری گردیده استیده شود و روش زیر عکس جمجمه بنویسید خطر!نفت!جای آب نوشیده نشود!!! ؟
پ.ن 3:آقا یکی بیاد دست این ننه سرما رو بگیره ببره یه گوشه آروم نصیحتش کنه،بابا!زمستون تموم شد،بهار داره با تموم نشونه هاش احساس می شه، اون وقت تو دم آخری گربه رقصونیت گرفته؟می بگی تا حالا کجا بودی؟؟
پ.ن 4:هیچی دیگه،خداحافظ! ؟